زندگیاجباری

#زندگی_اجباری
P.2
ویو ات.
دیگه نزدیکای شب بود و منم.. تقریبا عمارتو تمیز کرده بودم
و مامان بزرگمم خواب بود
گوشیمو برداشتم و یکم رفتم یوتیوب گردی بعدم اینستا که پیج اعضارو بگردم ببینم پست جدید گزاشتن یا نه
این چن روز هیچ خبری از کوک نبود
همینطوری که میگشتم یهو در باز شد

ب.ت دختره هرزه کجاییی
(داد)
+اینجا چیشده
ب.ت زود باش یه چیزی درس کن اومدن
+ااا اوکی
ب.ت

علامت اون مافیا:_
ویو اون پسره.
داشتم درو باز میکردم که صدای این مرتیکه رو شنیدم فکنم خیلی احمقه که فک میکنه قراره همه چی خوب پیش بره
هه
ولش
ب.ت خوش اومدین بفرمایین بشینین
چی میخورین بگم بیارن؟
_مهم نیست بیا بریم سر اصل مطلب خب شروع کنیم؟


+همینطوری که تو اشپزخونه بودم صداهاشونو میشنیدم
یه همچین چیزایی میگفتن

_خب این دفعه هم که باختی الان میخوای چی بدی ها
ب.ت نه فقط یه دس...
+بابا اینجا چخبره
ب.ت براچی اینجایی هرزه برگرد اتاقت
(ذهن ات. هه چه اتاقی مرتیکه چلاغ)
_دخترت؟
ب.ت دخترم؟
_اره دخترتو بدش من
+مگه گوجس؟
_هیسس
ب.ت من....
+بابا لطفا نه
من میخوام پیش مامان بزرگ بمونم
_یا دخترت یا پیرزنه
ب.ت میشه کم زر بزنیییی
_چه خانواده پر جمعیتی
هه تو که باختی حق انتخابم ازت میگیرم چون یبار بت رحم کردم
(به بادیگارداش: ببرینش تو ون)
+اما بابا...
ب.ت تو دیگه دختره من نیستی
+چی
ب.ت یه حرفو چندبار نمیزنن
+واقعا که.... عههه ولم کن تو نخوایم من باهات میام
برین کنار تا برم تو
(هه بلاخره نجات پیدا کردم از دستش یه روزم اجوما رو نجات میدم ولی خیلی یارو اشنا میزنه انگار خیلی وقته میشناسمش انگار یه فرشته ناشناسه)
_این دختره که خوشحال شد
حالا بیخیال
ویو تو ون
+میگم اجوشی تو خیلی اشنا میزنی
_هه اجوشی؟
+خو چی بگم فرشته نجات اما ناشناس
مافیا مهربون یا...
_ای بابااا من جئونم .....
دیدگاه ها (۰)

#زندگی_اجباریP.3+اها یاد یکی از فرشته هام افتادم اونم جئونه_...

💜💜💜 #BTS_and_Army_forever 💜💜💜💜

#زندگی_اجباریP. 1ویو ات. خواب بودم داشتم یه رویا میدیدم من ب...

#سناریودرخواستی لی مین هو 이민호وقتی داری جلوش از یکی دیگه تعری...

درخواستی🖤🩸🩸

پارت ۴۲ فیک ازدواج مافیایی

تکپارتی چان درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط