آمدم زیبایی ات را با غزل غارت کنم

آمـدم زیبـایی ات را با غـزل غـارت کـنم
گر بخواهی یا نخواهی_با دلم یارت کنم

هم ردیف چشم های شَرّه و مستت شوم
هم ‌قوافی با نفس های تو _ تکرارت کنم

از لبانت بوسه هـایت را بِدُزدم‌ نیمه شب
یار شب هایم شوی و صبح بیدارت کـنم

سیمین_بهبهانی
دیدگاه ها (۷)

زن چنان بزرگ است کهاشرف موجوداتِ خداست....!تا حدی که یک گل، ...

پدرم کارگر بودمرد با ایمانیکه هر بار نماز می‌خواندخدااز دست‌...

مُهرِ دیوانـگے ام را تـو به دیوار نـزن قصه یِ عاشقے ام را ب...

اندازه دنیا دوسش دارم ❤️‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط