عشق (پارت ۴۵)

// ویو مینجی //
اروم اروم بهوش میام و خودمو یونارو بسته میبینم
مینجی: اخ سرم، یونا پاشو، یونااااا
یونا: هوممممم، آییییی چقد سرم درد میکنه
کامل چشاشو باز میکنه معلومه تعجب کرده و ترسیده خب منم تو همین حالتم
یونا: اینجا کجاس؟ ما اینجا چیکار میکنیم؟ چرا بسته شدیم؟
مینجی: م...منم نمیدونم
یونا: ی....ینی چی؟
مینجی: آروم باش ما باهمیم
یونا: اوهوم
مینجی: کسی اینجا نیس؟ *داد*
یونا: کمکککککک
لینو : خفه خون بگیرین دخترای، هر*زه حالا حالا ها مهمون مایین *پوزخند*
( به قرآن کمبود اسم دارم منظورم شخص خاصی نیس😫💛)
مینجی و یونا: خفه شو مر*تیکههههه
همون یارو میاد داخل اتاق
یونا: هوی مر*تیکه حرو*مزاده این چه طرز حرف زدن با دوتا خانم محترمه
مینجی: تو فقط دستامو باز کن چنان عقیمت کنم اون سرش نا پیدا
فک منو میگیره و فشار میده و به هردومون سیلی میزنه
لینو: ز*یر*خو*ابای جدید نیازمند بودم که پیدا شد
یونا: دیگه گ*وه اضافه * تا اینجا با آرامش گفت* نخور مر*تیکههههه * داد *
همزمان با حرف زدن یونا ، با پا میزنم تو دهن این مر*تیکه
موهامونو میکشه و بعد میبرتمون تو اتاق شکنجه
مینجی: هوی مر*تیکه ببین دوست پسرم بزرگترین مافیاس اگه که یه خش رو ما بیوفته میکشتت
یونا کامل هنگ کرده بود، گناه داشت و نباید میگفتم به ته قول داده بودم ولی الان جون ما مهم تره
لینو: بله میدونم هم تو هم دوست پسر یونا خانم هردوشون همکارن
از عصبانیت کیوتو میزنم بهش

حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
دیدگاه ها (۶)

عشق (پارت ۴۶)

عشق (پارت ۴۷)

عشق (پارت ۴۴)

عشق (پارت ۴۳)

قلدر مدرسه ( پارت ۲۶ )

پارت:۱۵ My little mafia

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط