Yor Memories Come AND

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ G̤̮o̤̮ I̤̮n̤̮ M̤̮y̤̮ H̤̮r̤e̤̮a̤̮d̤̮                           L̤̮i̤̮k̤̮e̤̮ B̤̮o̤̮o̤̮m̤̮r̤̮a̤̮n̤̮g̤̮🖤🪐
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮³⁴
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋

یونگهو با حالتی عصبی و متعجب می گوید :خائن ؟ ببین اگه حرفت درست نباشه به اون اتاقی میری که تاحالا فقط دونفرو فرستادم !

جاناتان :...

__________________________________________________________

جاناتان :من یک افسر عالی رتبه رو بین مردان کره‌ ‌ ای اين باند دیدم قربان ...

یونگهو :تو چطور اون مرد رو شناختی ؟

جاناتان :من حدود چهارسال پیش به زندان امنیتی کره جنوبی رفتم ...و اونجا همین مرد از من بازجویی کرد!

[فلش بک به چهار سال پیش]

موهایش را گرفت و سرش را نه چندان محکم به میز کوبید و با عصبانیت فریاد زد :بهم بگوووو ...بگو چرا سازمان اطلاعات آمریکا میخواد ‌تورو بدون هیچ بازجویی ای به کشورت برگردونیم؟

جاناتان :شما عملا دارین از من بازجویی میکنین !

تهیونگ :آقای محترم اینجا کره جنوبیه اینجا ژاپن نیست که جزو مستمری آمریکا باشه ‌...اون فقط به قول خودشون یک درخواست دوستانه بود !

[پایان فلش بک ]

جاناتان :اون مرتیکه هم از من حرف کشید هم پدر قاضیش منو به چهارسال حبس محکوم کرد ...

یونگهو : از کجا فهمیدی که یک مهره سوخته شدی ؟

جاناتان :منو انداختن تو زندانی که مختص افراد خارجیه ...چند مرد که تو سازمانمون دیدمشون سعی داشتن من رو بکشن ...
دیدگاه ها (۰)

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ ...

سناریو💜🔮وقتی ماشینشو نابود میکنی😬🔮💜🔮💜🔮💜🔮💜🔮💜🔮💜🔮💜🔮💜🔮مونی : اصن...

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ ...

Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط