ظهور ازدواج

ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۵۳۶

جیمین جی جی رو بغل کرد و بلند شد و گفت یه چند دقیقه من و جی جی باهم حرف بزنیم.
و آزمون دور شدن و رفت روي صندلي هايي که دورتر بود نشست و جی جی رو روی میز نشوند و مشغول حرف زدن باهاش شد.
با عشق و شرمندگي نگاش کردم.
چقدر خوب بود و من..
چقدر بدفکر..
اخ..
رجینا گفت: جیمین دفعه قبل که اینجا بود به جیك گفته بود
ازدواج کرده. من خيلي دوست داشتم ببینمتون
با بغض لبخند زدم
رجینا- نمیدونستی پدر خونده جی جی بود
تلخ گفتم نه..هيچي بهم نگفته
بود.
رجينا خيلي براي ما زحمت کشید تا بنجامین رو داشته
باشیم.
لرزون گفتم همیشه به فکر دیگرانه...
واقعا همیشه براي همه يه كمك خيلي قويه..
جیمین جی جی رو زمین گذاشت و برگشت سمت ما.
کنارم نشست و جدي نگاهي به دست من انداخت و اروم
قهوه رو از دستم گرفت
جی جی تند گفت: مال اونه..بده بهش..
جیمین خندید و گفت: اون نه.. خاله الا ..
جی جی با حرص بچگونه اش گفت:تو قهوه دالي..اون مال
خاله الاست.
اخ.. دلم رفت براش که...
خندیدم و موهاشو نوازش کردم و گفتم شما چقدر شيريني..
جی جی با ناز گفت: قهوه بخول
جیمین خندید و گفت: حالا نمیشه جفتشو من بخورم؟
جی جی نه بده به ..اون
جیمین مهربون دست به سرش کشید و گفت: نمیتونه قهوه
بخوره عزیزم
رجینا تند گفت اگه دوست ندارین میخواین چیز دیگه ای..
اما ادامه نداد و لبخند خيلي گشادي زد و با ذوق
گفت:بارداره؟
جیمین اروم و عمیق گفت اره
رجینا با شوق و اشتیاق :گفت واااااي جیمین ..داري پدر
ميشي؟
جیمین لبخند عمیقی زد و نرم به من نگاه کرد و با ذوق و
افتخار گفت: دارم پدر میشم
لبخند باریکي زدم و با عشق نگاش کردم.
رجينا خيلي خيلي خوشحال شدم.. واقعا تبريك ميگم...
ممنونم...
چند دقیقه ای نشستیم و بعد زدیم بیرون.

جیمین دست تو جیباش کرد و رفت سمت ماشين و جدي
گفت: تعقیبم کردي؟ شرمنده لبمو گاز گرفتم
نفسش رو شدید بیرون داد و سر تاسف تکون داد. اخم کردم و با حرص گفتم نه که تو تا حالا اینکارو نکردي..
با خشم گفت: من حامله نبودم.
با غیض گفت: کار خطرناك و سنگین و پر استرس نکن الا..راه افتادي دنبال من که چی؟ میپرسیدی میگفتم بهت.. عصبي :گفتم: جدي؟ کي تا حالا یه چیزي پرسيدم و درست
جواب دادي؟ همیشه طفره رفتي..
دیدگاه ها (۳)

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۳۷ زل زد بهم. با بغض نگاه ازش...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۳۹نیکول تند به دور و برش نگاه...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۳۵ از گفتنش جگرم سوراخ شدم و ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۳۴ از بغض هق هق خفيفي از دهنم...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۸۳ فصل ۳ )جیمین :فك كردم قراره بميرم.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط