نامش را نمیدانستم

...
نامش را نمی‌دانستم!
اما همیشه گل محبوبم بود
نمی دانم از چه زمانی به غربت و نجابت این گل پی بردم؟
هر کجا که بود، بدون توقع جلوه گری می‌کرد
هر جا حضور داشت متین و آرام، عطر و بوی زیبایش را نشر می داد
در دوران کودکی، هرگاه با مادرم به معدود پارک های شهر و یا منزل اقوام و آشنایانی که حیاط بزرگ داشتند می‌رفتیم، حتما بوته هایی از این گل را پیدا میکردم و دقایقی به ظرافت و زیبایی آن ها خیره می شدم
گاهی میان بزرگتر ها، حرف از زیبایی گلها می شد و هرکدام به گونه ای از "گلهای رز" یا به انواع نیلوفر و مینا، یا آفتابگردان و یاسمن، یا رنگ های مختلف "گل میمونی" و شمعدانی و یا به زیبایی لاله عباسی ها و... ، اشاره می‌کردند اما سخنی از اطلسی ها به میان نمی آمد!
در حالیکه گلهای اطلسی، روح ظریف داشتند و در عمر کوتاه خود با تنوع در رنگ و بو، زیبایی باغچه ها را چندین برابر می نمودند
هیچگاه آفت نمی زدند و از تشنگی نمی نالیدن!
از همان دوران کووکی شدم طرفدار سرسخت اطلسی ها!
هر جا گل اطلسی ببینم، لحظاتی نگاهش می کنم و در دل می گویم؛ نجابت شما در میان گلها، کم نظیر است
غمگین نباشید چرا که ندیدن برخی از انسانها، نمی تواند به این همه نجابت، سادگی و زیبایی، لطمه ای وارد سازد!

#دلنوشته_زبردست
#گل #اطلسی
#محبوب #غربت #توقع #جلوه_گری #حضور #متین #آرام #زیبا #عطر #بو #دوران #کودکی #مادر #منزل #اقوام #آشنایان #حیاط #بزرگ #بوته #ظرافت #زیبایی #خیره #باغچه #تابستان #مرداد
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۲)

...همیشه باید مکانی دنج داشته باشیم برای مرور خاطراتبرای عبو...

...فرۀ غرّای تو، چشم مرا خیره کردطرۀ زیبای تو عقل مرا تیره ک...

...به یاد سلام تو،لبانم همیشه ترند!در انتظار گام هایت،چشمانم...

...بیا به گوشه ی چشمی مرا هوایی کنبیا کرشمه ای بنَما و دلربا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط