خداوند خودش در دل آدم گذاشت که سیب بچیند

خداوند خودش در دل آدم گذاشت که سیب بچیند
ولی به حوا '' نه '' نگوید ...!

خدا خودش زن را آفریده بود و می دانست
هر زنی در بهشت هم که باشد
نه که بشنود می ریزد

می دانست چه قدر یک سیب
چه قدر تمام هستی
حس کند که آدمش دوستش ندارد
تمام می شود

خدا خوب میدانست
هر زنی که عاشق می شود
قدر حوا تنها می شود
و در تمام کائنات فقط یکی را دارد
که براش سیب بچیند
نازش را بخرد و غمش را بفروشد

راستش آدم بهشت را به هوس نه
به دلخوشی حوایش فروخت
آخر بهشت هم بی خنده ی حوا حال و هوایی نداشت که


قصه ی هبوط آدم
عاشقانه ترین قصه ی دنیاست
قصه دو راهی ماندن در بهشت و یک لبخند
و خدا خواست
خودش خواست
و از ته دلش خواست که عشق پیروز شود
وگرنه پاگیر کردن نخستین انسان هایی که هیچ نمی دانستند
در بهشت ترین خانه ی دنیا که برای خدا کاری نداشت
خداوند
قلب آدم و حوا را به سیب عشق روشن کرد
تا نسل آدم بداند خندیدن یک زن حتی اگر قیمتش تمام بهشت باشد می ارزد ...

تا نسل آدم بداند
دل به رضا و خواست معشوق دادن ولو حکمش تاب آوردن جهنم این زمین باشد می ارزد
و مَرد
اگر آدم باشد و مردش
شرافت روحش به جز این تن نمی دهد ....

پی نوشت:
خدا خودش زن را آفریده بود و می دانست
هر زنی در بهشت هم که باشد
نه که بشنود می ریزد...
دیدگاه ها (۱۱)

گفتند به خدا اعتماد کن...اعتماد کردم و طُ را خواستم!گفتم خدا...

#دردنوشت...عزیز از دست رفته ام...حال و روزت خوب است؟؟این روز...

توی مخاطب های گوشیتیه شماره بوده که یه روزی برات از همه مهم ...

برای همه مان،یک روزهایی هستند که می نشینیم کنج اتاق و همانطو...

عجیب ترین و مرموزترین قانون نانوشتهو ناشناخته ی دنیا قانون م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط