چشمای قشنگ تو

#part47
چشمای قشنگ تو✨
......کیش......
روی تخت دراز کشیده بودم
به کارتی که آروشا بهم داده بود
نگاه کردم امشب ساعت 9
الان ساعت 5بود خوبه خیلی مونده
مهناز:دیانا باشو بریم بیرون
دیانا:نه مامان این کارتو ببین
مهناز:حالا باشو بعد میریم اونجا
رفتم حموم آرایش کردمو رفتیم بیرون
دیانا:وای هوا الانم گرمههه
مهشاد:بیان برگردیم
ارسلان:الانه که بالا بیارمممم
نیکا:من برمیگردم خداحافظ
آرش:بیاین بریم اونجا
نیکا:آخ جوووون بستنی
رفتیم نشستیم با اینکه کولر داشت اما بازم گرم بود
دیانا:بچها میاین شب بریم کنسرت؟
محراب:کنسرت کی؟
دیانا:اینو ببینید اون دختره بهم داد میاین؟
همه:آرههههه
از گرما برگشتیم هتل و با دخترا فیلم نگاه کردیم کلی دیوونه بازی در آوردیم
مهشاد:دیانا بیا آرایش کنمممم
دیانا:نمیخوام
مهشاد:لطفاااا🥺
دیانا:مگه خودم دست ندارم؟
مهشاد:دیا🥺
دیانا:قیافتو اینجور نکن
مهشاد:🥺
دیانا:اعععع
مهشاد:واقعا که
دیانا:هوففف بیا
مهشاد:مرسییییی

دیانا:ایییی آروم باش
مهشاد:ساکت سایه ات خراب میشه ها
دیانا:اخخخخ
مهشاد:یه دقیقه لال شو
دیانا:اییی وحشی چشم در اومد
(تق تق)
مهشاد:کیه؟
ارسلان:زود باشید دیر شد
دیانا:ولم کن خودم بقیشو میکشم
رفتم جلو اینه
دیانا:جیغغغغغ این چه وضعیهههه
مهشاد:😂😂😂
دیانا:کوفتتتت
رفتم صورتمو شستم دوباره آرایش کردم وایییی ساعت 9بود

..... ساعت 9نیم......
متین:اینجا چقدر شلوغههه
محراب:اوه اوه
ارسلان:فکر نکنم بلیطی گیرمون بیاد
بلاخره نوبتمون شد
حق با ارسلان بود بلیط ها تموم شده بود
نا امید نشستم کنار سالن
اروشا:اعععع شما اینجا چیکار میکنی
دیانا:اععع سلام
اروشا:سلام بیان داخل
دیانا:بلیط ها تموم شده
اروشا:هوووووف اشکال نداره شما بیاین داخل مهمون من...
دیدگاه ها (۰)

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

پارت ۵۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۵ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط