فکرش را بکن

فکرش را بکن؛
بگویی صبر کن تا دکمه های پیراهنت را خودم ببندم...
سرم را بالا بگیرم و تو شروع کنی به بستن؛
از پایین تا بالا یکی را جا بیندازی.
اخم کنم!
مرا ببوسی...
و با خنده بگویی دوباره!
فکرش را بکن؛
بگویم بنشین تا ناخن هایت را خودم لاک بزنم!
از راست به چپ یکی را جا بیندازم.
اخم کنی!
ببوسمت...
و با خنده بگویم دوباره!
فکرش را بکن چه خاطرات اتفاق نیفتاده ی زیبایی داریم ما!


💓 A💓
دیدگاه ها (۱۱)

روحااااااانی جونم؛تا 1400 رییس جمهور کیا بودی تو اخهههههه؟؟؟...

چه سوپرایزی از این قشنگتر اخه...خدایا شکرت..💜 💓 و توهر جا و ...

شب از نیمه که می گذرد ..انگار بهانه هایم تمامی ندارد ...بهان...

بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن...خسته تر از آنم که بگویم به چه...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉 ⁶..نتونستم خنده‌مو کنترل کنم ، ب...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور ( پارت ۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط