عاشقم

عاشقم...
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۳)

معشوق جفا پیشه ی بی رحم دل آزارزانو زدنم پیش تو بس نیست، بمی...

با سر زلف تو مجموع پریشانی خود ...!کو مجالی کهسراسر همه تقری...

چه شبها بی ثمر تا صبح بیداری و او هرگز نمی داند چه احوال بدی...

می رسد روزی که بی من روز ها را سر کنیمی رسد روزی که مرگ عشق ...

عاشقانه های شبنم

وقتی به بن بست رسیدی ...وقتی به جایی رسیدی که به نظرت آمد ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط