تو را در مه این دنیا دیدم
تو را در مه این دنیا دیدم،
چونان شبحی که از رویاهای دور
میآید؛
دستی در باد،
چشمی در خواب
خوابی در ماه.
و من،
با تمام نبودنت،
به تو سلام خواهم گفت،
بیآنکه بدانی
کسی در این جهان
پشت خاموشی خورشیدکهای تنها
با تمام جانش
در انتظار عبور تو مانده بود
در کوچه هایِ بن بست سردِ این شهر.
#داریوش افشار
چونان شبحی که از رویاهای دور
میآید؛
دستی در باد،
چشمی در خواب
خوابی در ماه.
و من،
با تمام نبودنت،
به تو سلام خواهم گفت،
بیآنکه بدانی
کسی در این جهان
پشت خاموشی خورشیدکهای تنها
با تمام جانش
در انتظار عبور تو مانده بود
در کوچه هایِ بن بست سردِ این شهر.
#داریوش افشار
- ۶۳۸
- ۲۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط