سیاه و سفید pt

سیاه و سفید pt۵
-ات بلند شو دیوونم نکن
+ولم کن نمی‌خوام جایی بیام
کوک ات رو از پشت بغل کرد خواست ببره که آت با پاش زد به پای کوک
-ایی
+چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام جایی بیام ولم کن برو
-ات دستت داره خون میاد
+خب میاد که میاد تهش مگه چیه مرگه دیگه
-لجبازی نکن بیا
+من جایی نمیام
آت برای اینکه کوک ولش کنه رفت سمت آشپز خونه یه چاقو برداشت گذاشت روی زخمش که نزدیک رگش بود
+اگه بیایی جلو کاری که نکردمو تموم میکنم
-ات اونو بنداز زمین
+نگرانمی؟ (بغض)
-ات چاقورو ولش کن
+جواب منو بده نگرانی که نمیرم
-اره نگرانم
(این حرفو از سر اخبار زد تا آت کاری نکنه)
-نمیریم دکتر آروم باش
+فک کردی فقط بخاطر دکتره(گریه)
+من حتی یه بار مامانم نگرانم نشده حتی بهم زنگم نزده بعد تو میگی نگرانمی من که خر نیستم
-چرا داری اون کارو میکنی؟اگه میخوای منو بترسو...
+چرا دارم این کارو میکنم؟ چند بار با خودم گفتم همه چی درست میشه میدونی؟ من سه برابر سنم زجر کشیدم بعد تو میگی چرا داری این کارو میکنی ؟اصلا میدونی چی کشیدم؟ از دوسالگی مامانم منو تو خونه تنها میزاشت وقتی 7 سالم بود ولم کرد تو سن ۱۱سالگی بهم تجـ،،،ـاوز شد و الان افسردگی دارم، بیماری قلبی و عصبی دارم، می دونی سه تا خودک،،،شی نا موفق داشتم من فقط از این دنیا خسته شدم کاش تو هم درک کنی(داد و گریه)
«««ویو کوک»»»»
وقتی این حرفارو زد انگار کل وجودم یخ شد
...
آت یهو افتاد زمین اما بیهوش نشد و کوک هم. رفت سمتش
-ات آروم باش تموم میشه
+هیچ‌ وقت تموم نمیشه من همیشه همینطوری میمونم
کوک ات و برد تو اتاق آت یه قرص خورد و خوابید

شرط 10لایک ❤️
دیدگاه ها (۶)

سیاه و سفید pt۶دو ماهی گذشت و آت بیشتر اوقات تو اتاقش بود غذ...

سیاه و سفید pt7جیمین اومد داخل سلامی به کوک داد و رفت که یهو...

سیاه و سفیدpt4آت رفت حموم چون تو ماشین بحث بابای ناتنیش پیش ...

سیاه و سفید pt3~چی میگی تا الان که برات مهم نبود تا بهوش اوم...

عشق چیز خوبیه پارت ۵ که یهو یه پسری رو دیدم که قیافش برام اش...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

سناریو (درخواستی) وقتی ۱۴ سالته و اونا برادر بزرگترتن و بعد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط