بغض شاعر را به یغما میبرد تا دورها
بغض، شاعر را به یغما میبرد تا دورها.
تا کنار خمره، در ولگردی انگورها.
بغض، شاعر را به آغوش شقایق میبرد.
تا جنون اطلسی تا پاتوق زنبورها.
در سکوت خلوت شمعی که میسوزد ز عشق.
شعله میگیرد، شبیه گوشه ی ماهورها.
با خیال دوست شعری میکشد تا نیمرخ،
منگ دلتنگی، به رنگ بوسه ی هاشورها.
بغض شاعر را رها میسازد از هر نام و ننگ.
شرم لبخند M ،وصله ی ناجورها.
« بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق»
زیر آهنگ نگاه تشنه ی ساطورها.
🔥
تا کنار خمره، در ولگردی انگورها.
بغض، شاعر را به آغوش شقایق میبرد.
تا جنون اطلسی تا پاتوق زنبورها.
در سکوت خلوت شمعی که میسوزد ز عشق.
شعله میگیرد، شبیه گوشه ی ماهورها.
با خیال دوست شعری میکشد تا نیمرخ،
منگ دلتنگی، به رنگ بوسه ی هاشورها.
بغض شاعر را رها میسازد از هر نام و ننگ.
شرم لبخند M ،وصله ی ناجورها.
« بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق»
زیر آهنگ نگاه تشنه ی ساطورها.
🔥
- ۶۰۱
- ۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط