طعمشهرت
#طعم_شهرت
PT.۳
بعد از تموم شدن بی وقفه منیجر از جاش بلند شد و بلند گفت این همونیه که لازمش داریم
پسرا میخندیدن و منم اشک شوق ازم جاری شد و با خوشحالی رفتم بغل لنا
¥کارت عالی بود دختر
+تو هم همینطور(اشک)
¥گریه نکن موقعی که دبیو کنیم میخای چیکار کنی؟!
+ینی میشه؟
¥اوهومم میشه
مارو با اون ۹ نفر دختر و پسر سوار ون سفید کردن و ۵ تا ون پشت ما راه افتادن
حس خوبی داشت حس وصف ناپذیر
بعد از رسیدن وارد کمپانی شدیم همه اونا با پولی که به داورا داده بودن قدم توی اینجا میزاشتن ولی خب حس خوبی داشت که بدون پول دادن به اینجا رسیدم
خندون دنبال منیجر راه افتادم
اونجا ۳ تا اتاق داشت برای کاراموزا یکیش دنس بود یکیش رپ و یکیش وکال
منیجر طبق لیستی که دستش بود ما ۱۱ نفرو به ۲ گروه تقسیم کرد
گروه اول
۳ پسر با منو لنا بودن
و گروه دوم ۴ تا دختر ۲ تا پسر
گروه ما اول برای دنس اماده میشد وقتی وارد شدیم ۳ تا مربی اونجا بودن
هیونجین لینو و جونگین
جونگین به لنا
هیونجین به من
و لینو به ۳ پسر دیگه اموزش میداد چون دنس ما دخترا سخت تر طراحی شده بود نیاز به ۱ مربی کامل بود
اونا مارو به اتاقای خودشون بردن و طبق موزیک پخش شده و دنسی که براش طراحی کرده بودن اول مربیامون میرقصیدن و بعدش از ما میخواستن که کم کم حرکات رو انجام بدیم
_بلند شو دیگه چقد استراحت میکنی!
+ولی من فقط ۵ دیقه نشستم
_ یاا پاشو ببینم
+هوف باشه
با سختی و خستگی از زمین دل کندم و رو به روی اینه وایستادم
تیکه های دنس از کتک خوردنم سخت تر بود
+هوف یااد نمیگیرممم
_کجاشو مشکل داری؟
!
+این تیکه
یه تیکه از رقص که رو زمین باید ۴ دست پا میشدی و با یه حرکت برمیگشتی و بلند میشدی
و دنسر پسر هم باید با کمک دستش تو رو بلند میکرد
_خب اول اینکه خیلی کمرتو سفت میکنی
شل کن
+مگه میخای امپول بزنی؟!(زیر لب و حرصی)
_(پوزخند)
دوباره ۴ دستو پا شدم این دفعه با عصبانیت دستشو رو کمرم گذاشت و خم کرد
باس*نم برجسته شده بود نگاهاشو روم حس میکردم
سریع بلند شدم
+خب ممنون من یاد گرفتم الان باید برم خدافظ
و بعدش الفراررر
_کیوتت
ساعت ۸ شب بود حسابی تمرین کرده بودم یکی از پسرارو برای دنس دونفره اورده بودن
ازش خیلی خوشم نمیومد بد نگاه میکرد
%هی دختر بیا این لباسو بپوش بعد از تمرین باهاش باید برین و خودتونو به داورا نشون بدین میکاپ ارتیستا تا ۳ ساعت دیگه میان
لباسو از منیجر گرفتم
+اخه ۱۱ شب؟!
%حرف نباشه
+هوف انگا زندانه خیلی خب
پایان پارت ۳🐮
PT.۳
بعد از تموم شدن بی وقفه منیجر از جاش بلند شد و بلند گفت این همونیه که لازمش داریم
پسرا میخندیدن و منم اشک شوق ازم جاری شد و با خوشحالی رفتم بغل لنا
¥کارت عالی بود دختر
+تو هم همینطور(اشک)
¥گریه نکن موقعی که دبیو کنیم میخای چیکار کنی؟!
+ینی میشه؟
¥اوهومم میشه
مارو با اون ۹ نفر دختر و پسر سوار ون سفید کردن و ۵ تا ون پشت ما راه افتادن
حس خوبی داشت حس وصف ناپذیر
بعد از رسیدن وارد کمپانی شدیم همه اونا با پولی که به داورا داده بودن قدم توی اینجا میزاشتن ولی خب حس خوبی داشت که بدون پول دادن به اینجا رسیدم
خندون دنبال منیجر راه افتادم
اونجا ۳ تا اتاق داشت برای کاراموزا یکیش دنس بود یکیش رپ و یکیش وکال
منیجر طبق لیستی که دستش بود ما ۱۱ نفرو به ۲ گروه تقسیم کرد
گروه اول
۳ پسر با منو لنا بودن
و گروه دوم ۴ تا دختر ۲ تا پسر
گروه ما اول برای دنس اماده میشد وقتی وارد شدیم ۳ تا مربی اونجا بودن
هیونجین لینو و جونگین
جونگین به لنا
هیونجین به من
و لینو به ۳ پسر دیگه اموزش میداد چون دنس ما دخترا سخت تر طراحی شده بود نیاز به ۱ مربی کامل بود
اونا مارو به اتاقای خودشون بردن و طبق موزیک پخش شده و دنسی که براش طراحی کرده بودن اول مربیامون میرقصیدن و بعدش از ما میخواستن که کم کم حرکات رو انجام بدیم
_بلند شو دیگه چقد استراحت میکنی!
+ولی من فقط ۵ دیقه نشستم
_ یاا پاشو ببینم
+هوف باشه
با سختی و خستگی از زمین دل کندم و رو به روی اینه وایستادم
تیکه های دنس از کتک خوردنم سخت تر بود
+هوف یااد نمیگیرممم
_کجاشو مشکل داری؟
!
+این تیکه
یه تیکه از رقص که رو زمین باید ۴ دست پا میشدی و با یه حرکت برمیگشتی و بلند میشدی
و دنسر پسر هم باید با کمک دستش تو رو بلند میکرد
_خب اول اینکه خیلی کمرتو سفت میکنی
شل کن
+مگه میخای امپول بزنی؟!(زیر لب و حرصی)
_(پوزخند)
دوباره ۴ دستو پا شدم این دفعه با عصبانیت دستشو رو کمرم گذاشت و خم کرد
باس*نم برجسته شده بود نگاهاشو روم حس میکردم
سریع بلند شدم
+خب ممنون من یاد گرفتم الان باید برم خدافظ
و بعدش الفراررر
_کیوتت
ساعت ۸ شب بود حسابی تمرین کرده بودم یکی از پسرارو برای دنس دونفره اورده بودن
ازش خیلی خوشم نمیومد بد نگاه میکرد
%هی دختر بیا این لباسو بپوش بعد از تمرین باهاش باید برین و خودتونو به داورا نشون بدین میکاپ ارتیستا تا ۳ ساعت دیگه میان
لباسو از منیجر گرفتم
+اخه ۱۱ شب؟!
%حرف نباشه
+هوف انگا زندانه خیلی خب
پایان پارت ۳🐮
- ۹.۰k
- ۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط