بخونید لطفا

بخونید لطفا...

بغض اگر وا نشود ، تا جگرت میسوزد
پدر و جدِ بزرگِ پدرت میسوزد

درد اگر شعر شود، شعر به جایی نرسد
قلم و دفتر و طَبع و هنرت میسوزد

سالها در قفسی بسته اسیرت بکنند
شوق پرواز تو در بال و پرت میسوزد

نیمه شب مست شوی،گریه کنی...خواهی دید
دست و سیگار تو با چشم ترت میسوزد

آه ای خانه‌ی ناروشن ِ من! بعد از این
آه ِ من میشود آوار و درت میسوزد

هخا_هاشمی
دیدگاه ها (۰)

چشمِ من گریان مکن ، یک روز چشمانِ تو همجانِ من بر لب رساندی ...

به دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنیبلکه به دنبال کسی...

سالها چوب زدم مردمک زاغش رامی رود تا بگذارد به دلم‌ داغش راح...

مرا افسون خود کرده است آن چشم سیه کارتنکن با من جفا کاری که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط