زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۲۷

نکرد و فقط اهسته سکسکه می.کرد چند لحظه سکوت بود و بکهیون :گفت چون دلم به حالت سوخته ، بهت میگم ماجرای پدر تهیونگ چیه ولی اگه دیگه گریه نکنی سومين می گم داشت نگاهش می.کرد گونه هاش و نوک بینیش قرمز بودن و این خیلی کیوت بود. با صدایی گرفته گفت: دیگه گریه نمیکنم! بکهیون به اشتیاقش خندید الآن که نه اگه بعدا هم گریه نکردی میگم. تا آخر عمرم گریه نکنم؟ حداقل تا وقتی که بهت میگم! آهسته سومين سر تكون داد : گولم نزنی بکهیون نمیتونست جلوی خندهشو بگیره دخترک واقعا کیوت بود پس فعلا گریه نکن بای و به سمت راه پله رفت. سومین رفتنش رو نگاه کرد و آهسته گفت : خدا حافظ! بکهیون واقعا مهربون بنظر میرسید بعد از مدت ها ... :

پنج دست به سینه روی تاپ معمولا بلااستفاده حياط نشسته بود و با اخم عمیقی توی فکر بود هنوز هم عصبانی بود... نمیدونست چه موضوع کوفتی مهمی بوده که تونسته اینهمه مدت عصبانی داره... داشت توی سرش با زمین و زمان میجنگید که از گوشه ی چشم متوجه چیزی شد.سرش رو برگردوند و با دیدن بستنی کاکائویی ای که به سمتش دراز شده بود و بعد . بستنی بستنی کاکائویی که با اون چشمهای قهوهایش زل زده بود بهش برای چند لحظه اخمش باز شد و پلک زد خیره به بستنی یکدفعه دعوا توی ذهنش پلی شد و فکر کرد توی خونه خودش این جوجه باید بیاد بستنی بده به حلقش و اصلا به چه حقی به این دخترهی نمک نشناس همش بستنی میدن و راستی قرار بود حس آشغال بودن رو بهش بفهمونه و بستنی جلوی صورتش تکون خورد فهمید تمام مدت مثل عقب مونده ها در حالیکه نگاهش میکرده توی عالم دیگه ای در حال سیر کردن بوده. با چشم غره نامحسوسی چوب بستنی رو از دستش گرفت و در حالیکه سبز شدن لبخند معصومانه ی دخترک نگاه رو میکرد بردش به سمت دهنش. شیرینی و تلخی کمرنگ بستنی دبل چاکلت که توی دهنش پخش شد حس کرد دیگه از عصبانیتش خبری نیست. شاید سرمای این بستنی باعث فروکش کردن آتیش درونش شده بود.سومین هنوز با چشمهای قلبی نگاهش میکرد .کیونگسو ! حرف خودش رو کمی کنار کشید و به اندازه یک نفر جا روی تاب باز شد. لبخند سومین مثل همیشه صادقانه بود. بی معطلی کنارش نشست و خودش رو تاب داد. کیونگسو اعتراض کرد : یاااا ! بی سومین با تخسی گفت اگه میخواستی تاب نخوری باید روی صندلی می نشستی سرورم
دیدگاه ها (۲)

زخم کهنه پارت ۲۸ پدر تهیونگ آدم موجهایه! یعنی از بیرون عمرا ...

زخم کهنه پارت ۲۹ بارون زده از بینیش تموم نشه تمام مدت ایستا...

زخم کهنه پارت ۲۶ سکوت شد. حتی خود سومین هم از چیزی که گفته ب...

زخم کهنه پارت ۲۵ کام آن سوییت هارت باید یه چیزی بخوری تا این...

زخم کهنه پارت ۳۱ و لبخند ترسیده ای زد و تعظیم کرد. چی این مو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط