روزهایم را با چشمانت شروع میکنم

روزهایم را با چشمانت شروع میکنم
هر ظهر غذای مورد علاقه‌ت را درست میکنم
عصر برایت قهوه می آورم و با بوی قهوه و دستانت عاشقی می‌‌کنم
برایت بلند بلند شاملو می‌خوانم و بعد با یک موزیک خوب با تو می‌رقصم
شبها... وای، شبها اما هیچ کاری از دستم بر نمی‌آید
تا صبح به سقف نگاه می‌کنم
کاش این قاب عکس لعنتی‌ات حرف می‌زد
تا شبها هم آرام با صدایت می‌خوابیدم ☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘☘ 🌿 ⚘
دیدگاه ها (۱)

اسفند جانکجا با این عجلهصبر کن عزیز منیکم نفس بگیر.این جوری ...

بانوی مناگر دست من بودسالی برای تو می‌ساختمکه روزهایش راهرطو...

بی وفا،من در هوایت،بی هـوا بـغضم گـرفتبی صدا سوزِ صدایت،بی ه...

رسیده آخــــــــر اسفند و رو به پایانمقسم نده! که به جان تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط