یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
که باز می‌شود
بسوی وسعت این مهربانی مکرّر آبی‌رنگ
و می‌شود ازآنجا
خورشیدرا
به غربت گل‌های شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافی‌ست

#فروغ
صبحتون غزل
دیدگاه ها (۳)

‌#حضرت_مولانا عشق او صد جان دیگر می بدادما در این داد و ستد...

‌#حضرت_حافظصبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورددل شوریده ما را...

نمیخواهم بدانمزاد روزت رازادگاهت راکودکیهایتو نورسیدگیت راکه...

به من بگو، بگو،چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟ب...

رسم زندگی

ورق روشن وقت

...وقتی می پرسند؛ صاحب قلب تو کیست؟ناخودآگاه یک نام، یک چهره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط