part
part 224
نشستن سر میزو شروع کردن به خوردن بعد چند مین غذا خوردنشون تموم شد سوزومه میزو جم کرد جنیور نشست روی کاناپه و با لبتابش ور رفت سوزومه و دخترا باهم یه یه گرد گیری کوچیک کردنو ستایی باهم یه قهوه دم کردنو میخوردن
سوزومه: جنیور (صدای بلند)
جنیور: جونم
سوزومه: قهوه میخوری
جنیور: اگه امادست اره
سوزومه: باشه الان برات میارم
النا: خانوم من خودم میبرم شما قهوتونو بخورین خسته شدین
سوزومه: کارای شوهرم وضیفه منه نکنه میخوای بدزدیش(به شوخی)
النا: هیچکی جز شما نمیتونه صاحب قلب اقا بشه
الن: عزیزم تو جرعتشو هم نداری
هر ستاشون زدن زیر خنده
سوزومه: شما بشینین من قهوه رو میبرم براش
سوزومه یه فنجون قهوه دیگه درست کردو برد برای جنیور روی کاناپه کنار جنیور نشست قهوره رو داد دستش وسرشو گذاشت رو شونه جنیور و به صفحه لبتاب نگاه کرد
سوزومه: اتفاقی افتاده؟
جنیور: اوم امار ها درست در نمیاد
سوزومه: میدونی مشکل از کجاست
جنیور: همینو موندم
سوزومه: میخوای چیکار کنی
جنیور: دارم یکی یکی حساب میکنم ببینم مشکل از کجاست
سوزومه: زیاد به خودت فشار نیار مجبور نیستی که همین امروز تمومش کنی
جنیور درحالی داشت به صفحه لبتاب نگاه میکرد دستشو روی موهای سوزومه گذاشتو نوازششکرد
جنیور: به کایا و هارو گفتی
سوزومه: اوم رفته بودی خرید گفتم
جنیور: اوم
زنگ در خورد
سوزومه از جاش بلند شد
سوزومه: خودم باز میکنم
سوزومه رفت سمت درو. درو باز کرد
ری: های بیب
سوزومه: های مستر
لیلی: چطوری
سوزومه: خوبم ممنون
جسیکا: سلام
سوزومه: سلام... بیایین تو هارو اینا هم میان دیکه
باهم رفتن داخل جنبور از روی کاناپه بلند شدو به طرف بچه ها اومد و بعد سلام احوال پرسی کنار سوزومه نشست که صدای در اومد
نشستن سر میزو شروع کردن به خوردن بعد چند مین غذا خوردنشون تموم شد سوزومه میزو جم کرد جنیور نشست روی کاناپه و با لبتابش ور رفت سوزومه و دخترا باهم یه یه گرد گیری کوچیک کردنو ستایی باهم یه قهوه دم کردنو میخوردن
سوزومه: جنیور (صدای بلند)
جنیور: جونم
سوزومه: قهوه میخوری
جنیور: اگه امادست اره
سوزومه: باشه الان برات میارم
النا: خانوم من خودم میبرم شما قهوتونو بخورین خسته شدین
سوزومه: کارای شوهرم وضیفه منه نکنه میخوای بدزدیش(به شوخی)
النا: هیچکی جز شما نمیتونه صاحب قلب اقا بشه
الن: عزیزم تو جرعتشو هم نداری
هر ستاشون زدن زیر خنده
سوزومه: شما بشینین من قهوه رو میبرم براش
سوزومه یه فنجون قهوه دیگه درست کردو برد برای جنیور روی کاناپه کنار جنیور نشست قهوره رو داد دستش وسرشو گذاشت رو شونه جنیور و به صفحه لبتاب نگاه کرد
سوزومه: اتفاقی افتاده؟
جنیور: اوم امار ها درست در نمیاد
سوزومه: میدونی مشکل از کجاست
جنیور: همینو موندم
سوزومه: میخوای چیکار کنی
جنیور: دارم یکی یکی حساب میکنم ببینم مشکل از کجاست
سوزومه: زیاد به خودت فشار نیار مجبور نیستی که همین امروز تمومش کنی
جنیور درحالی داشت به صفحه لبتاب نگاه میکرد دستشو روی موهای سوزومه گذاشتو نوازششکرد
جنیور: به کایا و هارو گفتی
سوزومه: اوم رفته بودی خرید گفتم
جنیور: اوم
زنگ در خورد
سوزومه از جاش بلند شد
سوزومه: خودم باز میکنم
سوزومه رفت سمت درو. درو باز کرد
ری: های بیب
سوزومه: های مستر
لیلی: چطوری
سوزومه: خوبم ممنون
جسیکا: سلام
سوزومه: سلام... بیایین تو هارو اینا هم میان دیکه
باهم رفتن داخل جنبور از روی کاناپه بلند شدو به طرف بچه ها اومد و بعد سلام احوال پرسی کنار سوزومه نشست که صدای در اومد
- ۴.۱k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط