شمع دل ما حسرت پروانه ندارد

شمع دل ما حسرت پروانه ندارد
عمریست که دل میل به پیمانه ندارد

غم مشتری دائم همسایه ی ما بود
چندیست که جز در دل ما خانه ندارد

ای عشق چه میشد که پس از مرگ بیایی
شهر دل ما طاقت ویرانه ندارد

ای بغض سراسیمه کمی دست نگهدار
دیوار ترک خورده ی ما شانه ندارد

رفتی و دگر دست مرا نای قلم نیست
این کوچه دگر شاعر دیوانه ندارد
دیدگاه ها (۱۵)

آرام جانم میشوی .پشت وپناهم میشوی؟من خسته ازبی مهریم!تومهربا...

به نام خدایی که یادش آرامش دل ها ستسلام به محبوبی که قفل تما...

خداے من نھ دور کعبھ است؛نھ در کلیسا؛نھ در معبد؛خداے من همین ...

فتنه ها از خود ماه است همه میبینندچاه کن در ته چاه است همه م...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط