سلام دوست مجازیم

سلام, دوست مجازیم.

آری تو را میگویم که نمیشناسمت.
اما نه که آشنایم نیستی که واژه‌های برخاسته از دلت, از جنس همان واژه‌های دل خودم است...

تو را میگویم ، که نمیبینمت، اما نه که با نگاهم, غریبه باشی
که رنگ اشک های چشمت همرنگ گریه های خودم است...

تو را میگویم, که صدایت را نمیشنوم
اما نه که از کنارم دور باشی, که پژواک فریادهای به جمله نشسته ات هم آوای فریادهای سکوت نشینِ خودم است...

پس حالا که هم قدم و هم دوش و همراهم هستی گرمی دستانت را به میهمانی دستانم, دعوت مۍکنم که (با هم بودنمان) را تا همیشه, دست در دست, فریاد زنیم...

در خلوت کلبه ی همین کلید حروف, که از زیر انگشتانمان,
از دلی به دلی, پیغام میبرند هر چه شادی است نثار قدم چشمهایت
که مسافرِ این گذرگاه جملات من شده است...

قلبت لبــــــــــریزِ آرامش و نشاطت جاودانه باد...
دیدگاه ها (۲۵)

یادمون باشه همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود" ... ...

هر از گاهی جلوی آینه می ایستی لب هایت را سرخ میکنیوفکر میکنی...

بِماند که اخم ها و لبخندهایت احساسات مرا وَرز میدهند... بِ...

هق هق های باران را همه جشن می گیرند... و صداقت آفتاب را ن...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط