trawxo

@trawxo
|•عشق و قمار💔🙂•|

#PART_18
#طاها
صب از خواب بیدار شدم رفتم پایین صورتمو شستم خاستم مامانمو بیدار کنم که دیدم رفته...
م ط:پسرم قرص هامو خونه جاگذاشتم مجبور شدم برم ببخشید[تو کاغذ]
تا صبحونه حاضر شد اومدم بشینم که بخورم رها بیدار شد...
رها:صب بخیر
طاها:....
رها:لالی؟ اوف اصلا بهتر صدای عنتو نمیشنوم
طاها:چقد بد دهنی خومن چطوری با دهن پر حرف بزنم :|
رها:آها
رفتم نشستم و شروع کردم به غذا خوردن...
رها:مگه من همسرت نیستم؟!
طاها:تو برگه اره
رها:اسگل میدونم خب من دلم گرفته بریم مهمونی دوستم مهمونی گرفتع لطفا...
طاها:اوکی بریم
رها:یس آفرین
طاها:فقط ی شرط داره!
رها:چی؟
طاها:لباس مباس کوتاه نپوشی من حوصله ای جنگ و دعوا ندارم
رها:باشع من میرم حاضر بشم
طاها:برو

•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸•


saghar🥰🥰
دیدگاه ها (۴۷)

😔😔😔😔🥺🥺🥺🥺

@trawxo |•عشق و قمار💔🙂•|#PART_17#رهاداشتن از من تعریف میکردن...

هورااااااااااا درخواست من بود جواب داد ♥️♥️♥️

پارت ۲۳ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط