بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم

بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم

دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود
آخر شدی شهید در این کربلا تو هم

آیینه ای مکدّرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من، ای بی وفا تو هم

چندی است از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمی زنی به دل این روزها تو هم

ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای
چون دیگران بخند به غم های ما تو هم

تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم
دیدگاه ها (۱)

دل من گمشده در جذبه ي چشمان تو بوددیده ام ماتِ دو چشمانِ غزل...

همه‌ے مردم این ‌شهر عذابم ‌ڪردند!در نبودت همگے خانه خرابم ڪر...

بسکه من، با درد هجرانت، مدارا کرده امخویش را درحلقه ی عشاق، ...

شورِ دیدارت اگر شعله به دلها بکشد رود را از جگر کوه بـه دریا...

منو ببخش کوچولو …بعد از یک حموم دلنشین ، به همراه فنجونی قهو...

🌸حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.  تقدیم به شما محبان ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط