پارت

پارت ۱۳

بهترین شب خوشی
_:میخواستم به اعضا بگم که دارم پدر میشم ..‌

+:نشستیم ..... بعد چند دقیقه جونگ کوک بلند شد و گفت...

_:اعضا .... من‌‌‌‌‌‌‌.....من دارم بابا میشمم !!!

اعضا:دهناشون باز مونده بود

نامجون:دروغه...

+:نامجون شی راست میگه .‌...

نامجونیو تمام اعضاباهم:برگاممم

مبارکهههه مکنه کوچولومون

(همه خوشحال بودن و در همون حال باید میرفتن سر تمرین )

نامجونی:تمرین یادمون رفت.‌.!
_:نگو هیونگگگ‌...

هفته بعد.‌‌..(کنسرت)

+:جونگ کوکی بلیت نتونستم
بگیرم (با ناراحتی)

_:قشنگم نترس من برات از قبل گرفتم... بیا...

+:واییییییییییی ..... ممنونممم عاشقتممم

بدو دیرت شد باید بری برای تمرین بدو ....

_:اوههه ... راست میگیییی..باییییی

+:باییییی

[زمان کنسرت )

+:رسیدم داخل جای .‌ vap
گرفته بود برام.‌.

_:رفتیم رو استیج شروع کردیم خوندن چیزی تا اخر کنسرت نمونده بود که .. شروع کردم حرف زدن...:

+:جونگ کوک بهم اشاره کرد ..‌

_:این خانمی که اینجاست خانم منه ارمیاااای مننن...

+:بهش زل زدم محوش شدم ...

همه جیغ میزدن
......


خماریییی❤️
دیدگاه ها (۰)

پارت ۱۴بهترین شب خوشی +:به خودم اومدم دیدم همه دارن بهم نگاه...

پارت ۱۵بهترین شب خوشی _:آماده شدیم رفتیم سوار ماشین شدیم و ...

پارت ۱۲ بهترین شب خوشی _:باشه میام حتما ..... آها راستی نامج...

پارت یازدهم+:هعی ‌.... از دست تو جونگ کوکیییی_:باشد.چند ساعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط