سایه های سبز
سایه های سبز
P11
زدم زیر خنده که جولی گفت: ایده جالبی بود برای بیدار کردنش اما باید عجله کنیم....
باشه حالا منم. اومدم یکم خوش بگذرونم..😑
&معلومه چیکارمیکنی؟! نزذیک بود سکته کنم!
+میخواستی زود تر بیدار شو!
رفت لباسش رو عوض کرد اومد که باهم بریم سر کلاس...
وقتی توی کلاس رفتیم بیشتر بچه ها نیومده بودن پس جای خالی زیاد بود دراکو پیش کرب و گویل نشست منم میخواستم رو به روش بشینم که
@نه نه! اونجا نه اینجا
چرا؟
@بخاطر عملی شدن نقشه
رفتم و اون یکی ردیف نشستم کسی کنارم نبود که کم کم کل بچه ها وارد کلاس شدن و هری اومد پیش من نشست انگار میخواست چیزی بهم بگه
@دیدی گفتم اینجا بشین!؟
بعد چند دقیقه پرفسور اسنیپ وارد شدهمون موقع هری بهم گفت: امم.. میشه یکم بیشتر راهنماییم کنی؟ واقعا تو شرایت خوبی نیستم!
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم و بهش گفتم: بعد کلاس بیا توی حیاط...
واقعا کلاس خسته کننده ای بود جولی کل کلاس کنارم ایستاده بود... ولی اون یکی که.. اوه اسمش رو یادم رفته! باید از جولی بپرسم.. اما اون اصلا کجاست؟ از صبح اون کنارم نبوده..
بعد از این کلاس تا یکی دو ساعت دیگه کلاسی نداشتیم سمت حیاط رفتم و داشتم قدم میزدم که هری رو دیدم گفت: هی... ببخشید اسمت چی بود؟
اسمم ا/ت عه
☆اها ببخشید.. حالا میشه بهم بگی توی تالار چه خبره؟... صبر کن یه حدسی بزنم تو هرچی دفعه ی قبل بهم گفتی درست بود و میدونم که الان میدونی کی میتونه تالار رو باز کنه من که میگم اون یه نفر دراکو با...
نه! اون دراکو نیست! یعنی اصلا کسی نیست که الان توی مدرسه باشه هری
☆یعنی...
یه نفر به اسم تام ریدل یعنی همون ولدمورت... صبر کن! تو یه دفتر داری که همه چیز رو توضیح میده! اون هم همون تام ریدل هست!
☆یعنی اون داره مردمرو خشک میکنه؟
خب.... نه اون نیست مارش این کار رو میکنه و..... جینی هم هست.
☆چی؟ جینی؟!
اره ولی از عمد نیست ها! باید نجاتش بدی!
بعد از حرف زدن با هری به سمت اتاق خوابم رفتم یعنی به اندازه کافی راهنماییش کردم؟ باید جایی که تالار بود رو بهش میگفتم؟ ولی دیگه کارش خیلی راحت میشد
داشتم تو راهرو راه میرفتم که یه نور سبز رنگ دیدم.....
P11
زدم زیر خنده که جولی گفت: ایده جالبی بود برای بیدار کردنش اما باید عجله کنیم....
باشه حالا منم. اومدم یکم خوش بگذرونم..😑
&معلومه چیکارمیکنی؟! نزذیک بود سکته کنم!
+میخواستی زود تر بیدار شو!
رفت لباسش رو عوض کرد اومد که باهم بریم سر کلاس...
وقتی توی کلاس رفتیم بیشتر بچه ها نیومده بودن پس جای خالی زیاد بود دراکو پیش کرب و گویل نشست منم میخواستم رو به روش بشینم که
@نه نه! اونجا نه اینجا
چرا؟
@بخاطر عملی شدن نقشه
رفتم و اون یکی ردیف نشستم کسی کنارم نبود که کم کم کل بچه ها وارد کلاس شدن و هری اومد پیش من نشست انگار میخواست چیزی بهم بگه
@دیدی گفتم اینجا بشین!؟
بعد چند دقیقه پرفسور اسنیپ وارد شدهمون موقع هری بهم گفت: امم.. میشه یکم بیشتر راهنماییم کنی؟ واقعا تو شرایت خوبی نیستم!
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم و بهش گفتم: بعد کلاس بیا توی حیاط...
واقعا کلاس خسته کننده ای بود جولی کل کلاس کنارم ایستاده بود... ولی اون یکی که.. اوه اسمش رو یادم رفته! باید از جولی بپرسم.. اما اون اصلا کجاست؟ از صبح اون کنارم نبوده..
بعد از این کلاس تا یکی دو ساعت دیگه کلاسی نداشتیم سمت حیاط رفتم و داشتم قدم میزدم که هری رو دیدم گفت: هی... ببخشید اسمت چی بود؟
اسمم ا/ت عه
☆اها ببخشید.. حالا میشه بهم بگی توی تالار چه خبره؟... صبر کن یه حدسی بزنم تو هرچی دفعه ی قبل بهم گفتی درست بود و میدونم که الان میدونی کی میتونه تالار رو باز کنه من که میگم اون یه نفر دراکو با...
نه! اون دراکو نیست! یعنی اصلا کسی نیست که الان توی مدرسه باشه هری
☆یعنی...
یه نفر به اسم تام ریدل یعنی همون ولدمورت... صبر کن! تو یه دفتر داری که همه چیز رو توضیح میده! اون هم همون تام ریدل هست!
☆یعنی اون داره مردمرو خشک میکنه؟
خب.... نه اون نیست مارش این کار رو میکنه و..... جینی هم هست.
☆چی؟ جینی؟!
اره ولی از عمد نیست ها! باید نجاتش بدی!
بعد از حرف زدن با هری به سمت اتاق خوابم رفتم یعنی به اندازه کافی راهنماییش کردم؟ باید جایی که تالار بود رو بهش میگفتم؟ ولی دیگه کارش خیلی راحت میشد
داشتم تو راهرو راه میرفتم که یه نور سبز رنگ دیدم.....
- ۹.۸k
- ۱۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط