نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 106

ا،ت با جی هون وارد رستوران شدن و روی یکی از میز ها نشستن
جی هون : مطمئن نمیخواهی بری بیمارستان
ا،ت : نه لازم نیست
جی هون : بازم چند روز درسته حسابی غذا نخوردی درسته وقتی اومدم فلوریدا‌ برای کار و دوباره دیدمت بخاطر کار زیاد چند روز بود چیزه نخوردی بودی و از حال رفتی
ا،ت : من خوبم نگران نباش راستی تو چرا اومده بودی شرکت ؟
جی هون : اومده بودم که باهاش خداحافظی کنم
ا،ت شوکه از حرف جی هون با چشمای گرد شد اش بهش نگاه میکرد
ا،ت : چرا کجا میخواهی بری
جی هون : برای کار یه مدت میرم سوئیس نمیدونم چقدر تول میکشه که برگردم ولی میخواستم قبل از رفتن ببینمت
ا،ت نگاهش رو به‌ زمین دوخت
ا،ت : خیلی متاسفم که نتونستم احساساتت رو قبول کنم
تو لایق بهترین ها هستی مطمئنم تو هم یکی رو پیدا میکنی تا ترو اونجوری که لایقشی دوست داشته باشه تو دوسته خیلی خوبی برام بودی
توی سخت ترین شرایط کمکم کردی
جی هون : تو تقصیر نداری من درگیر یه احساس یه طرفه بودن ولی نگران نباش فراموش میکنم و برای تو هم بهترین هارو میخوام
ا،ت : کیه میخواهی بری ؟‌
جی هون : غذامون سفارش بدیم بهت میگم
بعد از چند مین گارسون غذا ها رو آورد بعد از خوردن غذا ا،ت روبه جی هون کرد
ا،ت : بگو دیگه کیه میخواهی بری
جی هون : یه ساعت دیگه پرواز دارم
ا،ت : باشه من باهات تا فرودگاه میام
جی هون : لازم نیست من دیگه باید برم
ا،ت و جی هون از رستوران خارج شدن و به سمته ماشین رفتن و جی هون روبه ا،ت کرد
جی هون : نمیخواد که بیای همينجا خداحافظ کنیم
ا،ت به سمته جی هون رفت و بغلش کرد
ا،ت : برای همچی خیلی ازت ممنونم
جی هون ازش جدا شد و سوار ماشین اش شد ا،ت به رود شدن ماشین جی هون نگاه میکرد و نفس عميقي کشید و سوار ماشین اش شد
چون حوصله رفتن به شرکت رو نداشت به عمارت اش برگشت وارد عمارت شد و به سمته پله ها رفت که با صدای مادرم ایستاد
مادر بزرگ : زود اومدی دخترم
ا،ت : حوصله نداشتم توی شرکت بمونم
مادر بزرگ : چیشده نکنه مریض شدی
ا،ت : نه خوبم نگران نباش فقد یکم احساس خستگی میکنم استراحت کنم خوب میشم
مادر بزرگ : باشه اگه چیزی خواستی بود
ا،ت به سمته مادر بزرگ اش رفت و بوسه روی لپش گذاشت
ا،ت : مرسی مامانی من برم توی اوتاقم
ا،ت از پله ها بالا رفت و وارد اتاق شد و لباسش رو با یه لباس راحتی عوض کرد و روی تخت دراز کشید از خستگی و بدن درد اش خیلی زود چشماش گرم خواب شد........ادامه دارد

واقعا ناامید شدم چون اصلا حمایت نشد برای همین امشب بیشتر از سه پارت نمیزارم‌ اگه لایک ها و کامنت بالا سعی میکنم بیشتر از شیش پارت بزارم و اگه مثل امشب بود هیچ پارتی گذاشته نمیشه
دیدگاه ها (۳۵)

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 107جونگکوک و تهیونگ ا...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 108ا،ت : بله معلوم که...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 105به ساعتش نگاهی اند...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 104《 دو هفته بعد 》ا،ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط