سناریو تک پارتی از میتسویا
سناریو تک پارتی از میتسویا
ساعت ۶ صب
صدای چرخ خیاطی
ات: اههههههه میتسویا دوباره شروع کردی آخه کی ساعت ۶ صبح خیاطی میکنه....با داد
میتسویا: اع ببخشید خوابم نمیاومد بد خوابت که نکردم
ات نگاهی به ساعت می اندازد ساعت ۶ ده دقیقه
ات : نه با اینکه ساعت ۶ صبح ولی عادیه
ات به اتاق کار میتسویا میرود
ات: چی میدوزی؟
میتسویا: واسه لونا شومیز می دوزم خودت که میدونی چیشدههه و بهشم قول دادم
ات: صحیح.... صبحونه میخوری؟
میتسویا: آره گشنمه برو بیار
ات: باش
میتسویا :ممنون بیب
ات اول به خودش میرسه این چیزا بعد از یک ساعت صبحونه حاضر میکنه
ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه
میتسویا: اوه مرسی
ات: خواهش
لونا و مانا بیدار میشن و وارد سالن غذا خوری میشن...
ات : صبح بخیر بچه ها
میتسویا : صبح بخیر
لونا مانا: صبح بخیر داداشی صبح بخیر خواهر(زن میتسویا هستی ولی خواهر صدات میکنن)
ات: بیاین سر صبحونه
لونا مانا میان وصبحونه خورده میشود
۷ساعت بعد ساعت ۲ ظهر
میتسویا : لونا مانا ات رفت وسایل بیارین مافقط ۴ ساعت وقت داریم
لونا : داداش کیک چی؟
میتسویا : کیکو میپزبم....
دوساعت شروع به پختن کیک میکنن اتاق نشین منو تزئین میکنن
وقتی ات از راه میرسد
ات: اع چرا برقا خاموشه اینجا چه خبره لونا مانا میتسویا
برق روشن میشه صدای جیغ هورا میاد برف شادی این چیزا....
لونا مانا میتسویا: تولدت مبارک
ات: اع امروز تولد منه مرسی خیلی ممنون(ات معذب میشه)
میتسویا: تولد ۲۱ سالگیت مبارک ایشالله ۱۲۰ ساله شی
لونا مونا: آره ایشالله خوشبخت شی
۱ ساعت بعد
میتسویا: چشاتو ببند که وقت کادوعه
ات میبره پارکینگ
ات: جیغغغ میتسویا تو واسممممم ماشین خریدی
این روز هم میگذر
.......................
پایان تک پارتی
امیدوارم لذت برده باشین
....................
ساعت ۶ صب
صدای چرخ خیاطی
ات: اههههههه میتسویا دوباره شروع کردی آخه کی ساعت ۶ صبح خیاطی میکنه....با داد
میتسویا: اع ببخشید خوابم نمیاومد بد خوابت که نکردم
ات نگاهی به ساعت می اندازد ساعت ۶ ده دقیقه
ات : نه با اینکه ساعت ۶ صبح ولی عادیه
ات به اتاق کار میتسویا میرود
ات: چی میدوزی؟
میتسویا: واسه لونا شومیز می دوزم خودت که میدونی چیشدههه و بهشم قول دادم
ات: صحیح.... صبحونه میخوری؟
میتسویا: آره گشنمه برو بیار
ات: باش
میتسویا :ممنون بیب
ات اول به خودش میرسه این چیزا بعد از یک ساعت صبحونه حاضر میکنه
ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه
میتسویا: اوه مرسی
ات: خواهش
لونا و مانا بیدار میشن و وارد سالن غذا خوری میشن...
ات : صبح بخیر بچه ها
میتسویا : صبح بخیر
لونا مانا: صبح بخیر داداشی صبح بخیر خواهر(زن میتسویا هستی ولی خواهر صدات میکنن)
ات: بیاین سر صبحونه
لونا مانا میان وصبحونه خورده میشود
۷ساعت بعد ساعت ۲ ظهر
میتسویا : لونا مانا ات رفت وسایل بیارین مافقط ۴ ساعت وقت داریم
لونا : داداش کیک چی؟
میتسویا : کیکو میپزبم....
دوساعت شروع به پختن کیک میکنن اتاق نشین منو تزئین میکنن
وقتی ات از راه میرسد
ات: اع چرا برقا خاموشه اینجا چه خبره لونا مانا میتسویا
برق روشن میشه صدای جیغ هورا میاد برف شادی این چیزا....
لونا مانا میتسویا: تولدت مبارک
ات: اع امروز تولد منه مرسی خیلی ممنون(ات معذب میشه)
میتسویا: تولد ۲۱ سالگیت مبارک ایشالله ۱۲۰ ساله شی
لونا مونا: آره ایشالله خوشبخت شی
۱ ساعت بعد
میتسویا: چشاتو ببند که وقت کادوعه
ات میبره پارکینگ
ات: جیغغغ میتسویا تو واسممممم ماشین خریدی
این روز هم میگذر
.......................
پایان تک پارتی
امیدوارم لذت برده باشین
....................
- ۵.۶k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط