تا لب سرخ تو دارد تب حوایی را

تا لب سرخ تو دارد تب حوّایی را
آدمی نیست که نشناخته رسوایی را

یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد
تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را

با چه حالی به تماشای نشینم امشب
این بهم ریخته گیسوی تماشایی را

تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی
مفتخر میکنی امشب من و تنهایی را...☺
دیدگاه ها (۰)

{[○◇♡○◇]}

از همان بدو تولد ز همه سر بودیخب تعارف که نداریم تو بهتر بود...

پوشیده بودی برایم آبی ترین دامنت راباد کولر تازه می کرد گلها...

مو فندقی چشم سیاهی که لبانشمرموز ترین عامل بیمــاری قند استز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط