رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده

رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده

کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟

#سیمین_بهبهانی
دیدگاه ها (۱)

تاخود نفسی دارم،باخود قفسی دارمزندانی و زندانم،زندانم وزندان...

من انسان قوی هستمولیگهگاهی دلم میخواهدکسی دستم را بگیردو بگو...

دل که رنجید از کسی، خرسند کردن مشکل استشیشه ی بشکسته را پیون...

برای تمام رنج هایی که میبری،صبر کن...صبر، اوج احترام به حکمت...

A girl from tomorrow(part12)

### فصل دوم | پارت نهم نویسنده: Ghazal هوا هنوز روشن نشده ...

#رُز_زخمی_منPart. 64هواپیما به آرامی روی باند فرودگاه فلوران...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط