پارت

پارت ۱۱.
وسط حرفم پرید و گفت
(جدی و پر غرور)
تهیونگ : راستی صورتت هم پاک کن شبیه خون اشام شدی
لین : چی؟
رفتم و داخل اینه خودمو دیدم کله آرایش هام روی صورتم ریخته بودن
لین : وایی صورتم چرا اینجوریه
سریع یه دستمال برداشتم و پاکش کردم
همونجا لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین ارایشم پاک شده بود ولی خب زیباییم رو از دست نداده بودم وایی قیافه اون عفریته دیدن داشت بدون آرایش شده بود عین جادوگرا واقعا زشت بود انقدر به خودش میگفت خوشگل اگر من اعتماد به نفس اینو داشتم الان هزار تا قصر داشتم
  تا اومد خودشو تو اینه دید یادش افتاد که آرایش نکرده دوباره رفت بالا تا میکاپ کنه
تهیونگ اومد پیشم
تهیونگ : میخایم بریم
لین : عا باش اومدم
رفتیم و سوار ماشین شدیم حرکت کردیم یکم دلم درد گرفت با خودم گفتم شاید بخاطر غذاهاییه که خودم بهش بی محلی کردم بهش و درد رو تحمل کردم بعد یه چند دقیقه ای که گذشت دردش خیلی شدت گرفت جوری که دیگه تحمل نداشتم و صدام بلند شد
لین : واییییی درد میکنههه
تهیونگ : چی شده ها؟
لین: ایییی
تهیونگ : حرف بزن چی شده بگو
تهیونگ یجا پارک کرد و دستم رو کنار کشید از شکمم و دستش رو گذاشت روی شکمم داشت قلبم وایمیساد وایی دیگه درد برام اهمیت نداشت لباسم رو زد بالا سریع کشیدمش پایین .
لین :  چیکار میکنی؟
( جدی و خشمگین)
تهیونگ : منکه کل بدنتو دیدم این ادا ها چیه
لباسمو کشید بالا دستشو گذاشت روی شکمم فشار داد
لین : واییییییی
تهیونگ: فک کنم
یه نگاهی با اخم بهم انداخت و رفت پایین

ویو تهیونگ
رفتم پایین و داخل یه مغازه شدم یه سوپر مارکت بود راه افتادم و دنبال اون چیزه گشتم (یجورایی سانسورش کردم)
یه چیز مکعبی کوچیک بود صورتی رنگ بود برداشتمش و رفتم سمت اون خانمه که حساب کنم خیلی جدی وایسادم و عادی رفتار کردم ولی تو دلم غوغا بود که من کیم تهیونگ معروف به (v) الان تو سوپر مارکت
دیدگاه ها (۶)

پارت ۱۲معروف به (v) الان توی سوپر مارکته داره اون چیزه رو می...

پارت ۱۳گفتم : میدونی من کیم؟ من اولین زنه باند مافیام پس با ...

پارت ۱۰دختره: لج نکن بشیننشستم و بهش خیره شدمدختره : این حرف...

ذخم رو دستش چیه واییی😭باور نمی کنید چقدر ناراحت شدم گریه کر...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵³دوست داشتم بگه میخواستم ببینمت.....شا...

دوست دختر اجاره ای

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط