پارت
#پارت_2
#درخواستی
.
.
نگاهی به هان مردم سرخ شده بود
چون پارتنری تو دانشگاه نداشتم نخواستم فرصت رو از دست بدم پس دست به کار شودمو صورتشو گرفتم و بوسیدمش (برای حرص دادن به اعضا)چون چشمامو بسته بودم وقتی بعد ۲مین باز کردن(هنگام کیس) دیدم از سرخی تبدیل شده به بادمجون قرمز قرمز شده بود پس دیدم خجالت میکشم میخواستم از کیس کردنش دست بکشم که یهو دیدم خوشش اومده و اونم صورتمو قاب گرفت و ادامه داد
(افتر ۳ مین)
چان:اهم اهم
-(رو به چان :من آدم ارومیم بازی نکن با روحیم)چرا اومدی بیشرف(البته دور از جون چان)
لینو:عوضی تو مال من بودی
+ببخشید اگه همش رو دیدین
هیون جین:استادددددد ناظمممممم ی کیسسسسسش داریممممممم تووووووو ، بیایییییین جلوشونو بگیرین
+لال شو
هیون جین :واااااااااااا تو به من گفتی لال
-هیون خفه شو بزار به کارم ادامه بدم(ریلکس)
هان لباشو گذاشت رو لبای ا.ت و بازم.....
فیلیکس :این طور حال نمیده ا.ت رو بچسبون دیوار
چان زود دستشو از چشمای ای . آن برداشت و جلوی دهنم ایکسی گذاشت و بازم از.ت و هان از خجالتی آب نمیشدن نمیدونم چرا ولی بلاخره اونقدر ادامه دادن که آخر استاد دید و ..........
.
.
هان و ا.ت با ضربه ی استاد بیمارستانن
ویو خودم:
فردا ا.ت به خونه ی هان دعوت بود و یه شام شیک خوردن بعد رفتن رو تخت باهم خوابیدن(به خدا هیچی نکردن )فقط هان ا.ت رو بغل کرده. بود و تمامممم
.
.
.
((((((اگه ریده بودم بگین و اینکه سناریو درخواست بدی و اره دیگه برم علوم بخونم فردا امتحان دارم تا حالا نخوندم و ساعت هم پنجه یعنی ۱۳ ساعت دیگه امتحان دارم بایییییییی)))))
#درخواستی
.
.
نگاهی به هان مردم سرخ شده بود
چون پارتنری تو دانشگاه نداشتم نخواستم فرصت رو از دست بدم پس دست به کار شودمو صورتشو گرفتم و بوسیدمش (برای حرص دادن به اعضا)چون چشمامو بسته بودم وقتی بعد ۲مین باز کردن(هنگام کیس) دیدم از سرخی تبدیل شده به بادمجون قرمز قرمز شده بود پس دیدم خجالت میکشم میخواستم از کیس کردنش دست بکشم که یهو دیدم خوشش اومده و اونم صورتمو قاب گرفت و ادامه داد
(افتر ۳ مین)
چان:اهم اهم
-(رو به چان :من آدم ارومیم بازی نکن با روحیم)چرا اومدی بیشرف(البته دور از جون چان)
لینو:عوضی تو مال من بودی
+ببخشید اگه همش رو دیدین
هیون جین:استادددددد ناظمممممم ی کیسسسسسش داریممممممم تووووووو ، بیایییییین جلوشونو بگیرین
+لال شو
هیون جین :واااااااااااا تو به من گفتی لال
-هیون خفه شو بزار به کارم ادامه بدم(ریلکس)
هان لباشو گذاشت رو لبای ا.ت و بازم.....
فیلیکس :این طور حال نمیده ا.ت رو بچسبون دیوار
چان زود دستشو از چشمای ای . آن برداشت و جلوی دهنم ایکسی گذاشت و بازم از.ت و هان از خجالتی آب نمیشدن نمیدونم چرا ولی بلاخره اونقدر ادامه دادن که آخر استاد دید و ..........
.
.
هان و ا.ت با ضربه ی استاد بیمارستانن
ویو خودم:
فردا ا.ت به خونه ی هان دعوت بود و یه شام شیک خوردن بعد رفتن رو تخت باهم خوابیدن(به خدا هیچی نکردن )فقط هان ا.ت رو بغل کرده. بود و تمامممم
.
.
.
((((((اگه ریده بودم بگین و اینکه سناریو درخواست بدی و اره دیگه برم علوم بخونم فردا امتحان دارم تا حالا نخوندم و ساعت هم پنجه یعنی ۱۳ ساعت دیگه امتحان دارم بایییییییی)))))
- ۳۲۸
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط