فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۶۴
[ویو جونگ کوک]
امکان نداره اون تن لش برادر هارین باشه
اون کی باشه هارین با خودش ببره
با عصبانیت به بیرون ساختمون رفتم ، هارین کنار اون عوضی بود
با عربده گفتم:
جونگ کوک: هارین از اون تن لش فاصله بگیر
هارین با صدایی که ترس داخلش بود گفت
هارین: جونگ کوک آروم باش
تهیونگ: هارین با من میاد
جونگ کوک: دهنت ببند عوضی تو کی باشی ( داد)
هارین اومد سمتم و با چشمایی که از ترس قرمز شده بود نگام کرد
اون تن لش اسلحش در آورد
هارین: کیم تهیونگ لطفاً این کار نکن
اون عوضی با عربده و داد گفت
تهیونگ: از کی تا حالا التماس می کنی مگه من اینجوری یادت دادم
هارین: نمی خوام دوباره همون هارین بشم لطفاً نکن ( بغض)
تهیونگ: ول من برای ساختن اون هارین زخمت نکشیدم.....فکر کردی داستان هون جا تموم شد
[ویو هارین]
هارین: تموم نشد ( داد)
اسلحش روی جونگ کوک گرفته بود
با قدمایی قاطع به سمت کیم رفتم و نگاش کردم
هارین: اسلحه ام بگو بیارن ( داد)
کیم به دستیارش اشاره کرد و سریع رفت از ماشین اسلحه آورد
داد دستم
من نمی خوام دوباره همون هارین بشم مجبورم فقط
اسلحه دستم گرفتم
تهیونگ: جئون کارت همین جا تموم می کنم
جونگ کوک: هه کور خوندی
جونگ کوک در ثانیه اسلحه اش در آورد و روی کیم گرفت و هاجون هم همون کار انجام داد
جونگ کوک: کیم فکر کنم کار تو تموم بشه
در ثانیه صدای اسلحه تمام فضا پر کرد
دیدگاه ها (۱)

فرشته کوچولو من پارت ۶۵ [ویو هارین]در ثانیه صدای اسلحه تمام ...

فرشته کوچولو من پارت ۶۶ [ویو هارین]بلند شدم و روبه جئون کردم...

فرشته کوچولو من پارت ۶۳ [ویو هارین]با حرف کیم جونگ کوک حسابی...

فرشته کوچولو من پارت ۶۲ [ویو هارین]اون مرد در جواب جونگ کوک ...

ویو راوی : تهکوک کنار هم نشسته بودن ؛ بی توجه حرف های حوصله ...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط