دوباره جمعه شد و تو نیامدی آقا

دوباره جمعه شد و تو نیامدی آقا
سحرنگشت شب انتطار می گریم
دوباره جمعه شدو اشکهاسرازیر است
زهردو دیده چوابر بهارمی گریم
دوباره جمعه شدو بانوای یامهدی
زبان گرفته ام و زار زار می گریم
تو بر گناه من روسیه مکن گریه
که من به حال خودم شرمسارمی گریم
اگرچه غرق گناهم ولی شبیه شما
برای جدتو روزی دوبار می گریم
برای شیب خضیب و برای خد تریب
برای آن سر برنی سوارمی گریم
برای معجر و انگشتری که غارت شد
برای آتش و دود و فرارمی گریم
دیدگاه ها (۱)

بـاد از جــانـب صـــحرا خـــبری آوردهآسـمان قـید نزولش خدمه ...

مه شعبان شده ماهی به زمین آمده استروز چارم پسر ام بنین آمده ...

امروز، تمام آب ها به تو سلام خواهند کرد و باران ها بهخیر مقد...

صبحگاه جمعه هاآفتاب یاد تو ز ((ندبه))های ما طلوع می کند.آنکه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط