گفتمش نقاش را از غربت زهرا بکش گریه کرد و با قلم

گفتمــش نقــاش را از غـربت زهـرا بکـش گـریه کرد و با قلم یک چادر خاکی کشید گفتمش پـس غربت زهرا کجای نقش بود ناله کـرد و زیر چـادر غنچه ای پرپر کشید
دیدگاه ها (۲)

چادر و مقنعه ای که قامت کوچک .  چهره ی نجیب دخترکان معصوم را...

بگذار به چادرت پیله کنند بانو..!! به پرو...

اگه دو خط دو طرف عدد قرار بگیرند...عدد را مثبت می کنند...حتی...

از میان تمام گل های دنیا تنها گل های چادر نماز تو پژمرده نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط