کاش می شد خنده را تدریس کرد

کاش می شد خنده را تدریس کرد
کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد
کاش می شد عشق را تعلیم داد
ناامیدان را امید و بیم داد
شاد بود و شادمانی را ستود
با نشاط دیگران ، دلشاد بود
کاش می شد دشمنی را سر برید
دوستی را مثل شربت سر کشید
دشمن بی رحمی و اجحاف بود
دوستدار نیکی و انصاف بود
کاش می شد پشت پا زد بر غرور
دور شد از خود پسندی، دور دور
با صفا و یکدل و آزاده بود
مثل شبنم بی ریا و ساده بود
از دو رنگی و ریا پرهیز کرد
کینه را در سینه حلق آویز کرد
کاش می شد ساده و آزاد زیست
در جهانی خرم و آباد زیست



@,,,,f
دیدگاه ها (۳۲)

من گاو وشتروگوسفندوبزندارم که قربانی کنم ولی ان شاءالله اینه...

همانقدر که زن را باید فهمیدمرد را هم باید درک کردهمانقدر که ...

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لبآمدی ای عید قربان! خ...

سلام بر عــــــــــرفه روزی که اکسیر لطف الهی،دل های زنگار گ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط