که مادربزرگ گفت

که مادربزرگ گفت
[دختره یا پسر
+چی
[بچه دختره یا پسر
+هنوز که مشخص نیست برای چی میپرسی
[اگه پسره نگهش دار ولی اگه دختره باید بندازینش
۰چییی
+این چه عقيده ا‌یه
۰نه عمرا من بچمو سقط نمیکنم
[مجبوری
۰ن
.ما به حرف کسی عمل نمیکنیم ما کار خودمونو انجام میدیم
.بابا م
_بسه اگه میخواین دردسر درست کنین از خونه ی ما برید بیرون

همه پا شدن رفتن

(ویو دو روز بعد)

ته و کوک سر میز صبحانه نشسته بودن و منتظر جیگو و کای بودن که جیگو و کای از پله ها پایین میومدند جیگو دستش به شکمش بود و انگار داشت با کای بحث میکردن ته و کوک هم داشتن نگاهشون میکردن

۰جیلا ، جیهون
.جیکای ، جیکوپ
۰جیلا ،جیهون
.جیکای ، جیکوپ
۰نه جیل
+بچه ها سر چی بحث میکنین
۰مامان به این یچی بگو
+چیشده
.خب آخه هی میگه اسم بچه رو این بزاریم اون بزاریم وااااا منم هستم
+جیگو راست میگه
_مگه تو از من نظر پرسیدی
+واااااا اون فرق داشت
_چه فرقی
+این درمورد نوه‌مه و پسر عشقم کاییی خدااااا بچمو نگا

کای براش قلب می‌فرسته
کوک هم متقابل براش قلب می‌فرسته

۰ایشششششش چندش
_اهه اهه اهه چندشاااا
+همینه که هست
.دوست ندارین نگاه نکنین
۰مامان من بچتم
+ولی من کای رو بیشتر دوست دارم
_اوااااا
دیدگاه ها (۲)

بچه ها فیک نویسه خیلی خیلی خوب مینویسه عالیه ایدی پیج : @pt2...

+پسیه نگاه شيطنت آمیزی به ته میندازهته هم متقابل نگاهش میکنه...

دایسون : پس از همین دوست کوچولوت شروع میکنیم×ت تو چی میگی دا...

اینم پارت هشت

دکتر : متاسفانه ایشون به حالت کما رفتن و اگر تا هفته ی آینده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط