از کوچه ی زیبای تو امروز گذشتم

از کوچه ی زیبای تو امروز گذشتم
دیدم که همان عاشق معشوقه پرستم
یک لحظه به یاد تو در آن کوچه نشستم
دیدم که ز سر تا به قدم شوق و امیدم

هر چند گل از خرمن عشق تو نچیدم
آن شور جوانی نرود لحظه‌ای از یاد
ای راحت جان و دل من خانه‌ات آباد
با یاد رخت این دل افسرده شود شاد

هرگز نشود مهر تو ای شوخ فراموش
کی آتش عشق تو شود یکسره خاموش
هر جا که نشستم سخن از عشق تو گفتم
با اشک جگر سوز، دل سخت تو سفتم

خاک ره این کوچه به خار مژه رفتم
دل می‌تپد از شوق که امروز کجایی
شاید که دگر باره از این کوچه بیایی
دیدگاه ها (۷)

باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنتقاصدی کو که سلامی برساند ز م...

توهفت سینِ من باش من ادامه ی کتابِ زندگی ات راکنارِ لبخندِ گ...

دنیای عجیبی شده استبرای #دروغ هایمان خداراقسم میخوریمو ب حرف...

بی بی همیشه میگفت :ننه خوشبختیتو هیچوقت جار نزن نزار کسی بگه...

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

دیوانه ترین دلبر این شهر تو بودیای وای بحال دل دیوانه پرستم....

عشق ( درد بی پایان)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط