سر چو آشفته شد از عشق



سَر چو آشفته شد از عشــق،
بِسـامان نشود




▪️صائب تبریزی
دیدگاه ها (۰)

‌ شبم از بی‌ستارگی شبِ گور در دلم پرتوِ ســ...

‌ هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت یکدم خیا...

‌ مرا بازگردان به جایی که بودم؛ ...

تنها چیزی که گرم‌مان می‌دارد، آتش مقدس امیدواری است! :)🤍

چون منتهای طلب من محو گشتن استهر موجه سراب شود راهبر مراصائب...

آستین بر هر چه افشاندیم ، دست ما گرفترو به ما آورد ، بر هر چ...

گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن گوهر شناس قابلی پید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط