پارت ۹
جیهوپ به دنبال ته و لشکریانش رف
ته که به گمان این که کسی دور و برش نیست دستور داد که توقف کنند*
هوپی پشت سرشون بود و خواست که عقب بره پاش رف رو تکه چوب و چوب شکست و تعادلش و از دست داد و افتاد زمین *
ته سریع به سمت جیهوپ برگشت
جیهوپ : تف تو این زندگی
*خواست بلند شه که، سربازا گرفتنش *(بچمممم😭)
دستشو بستن که ته اومد
ته : برای جلوگیری از فرستادن نامه اومده بودی؟*نیشخندی زد*
شمشیرشو در آورد و به طرف سر هوپی گرف و ادامه داد : معلومه شانس باهات یار نبوده
با شمشیر چونه ی هوپی و بالا گرف
«نظرت چیه تو هم مثل بقیه تسخیر شی..ازت خوشم اومده ..به نظرم میتونی سرباز عالی برام شی»پوزخند احمقانه ای زد
یکی صداش زد..صداش آشنا بود
ته برگشت که...
.
.
.
.
به نظرتون اون صدای آشنای کی بودد؟
ته که به گمان این که کسی دور و برش نیست دستور داد که توقف کنند*
هوپی پشت سرشون بود و خواست که عقب بره پاش رف رو تکه چوب و چوب شکست و تعادلش و از دست داد و افتاد زمین *
ته سریع به سمت جیهوپ برگشت
جیهوپ : تف تو این زندگی
*خواست بلند شه که، سربازا گرفتنش *(بچمممم😭)
دستشو بستن که ته اومد
ته : برای جلوگیری از فرستادن نامه اومده بودی؟*نیشخندی زد*
شمشیرشو در آورد و به طرف سر هوپی گرف و ادامه داد : معلومه شانس باهات یار نبوده
با شمشیر چونه ی هوپی و بالا گرف
«نظرت چیه تو هم مثل بقیه تسخیر شی..ازت خوشم اومده ..به نظرم میتونی سرباز عالی برام شی»پوزخند احمقانه ای زد
یکی صداش زد..صداش آشنا بود
ته برگشت که...
.
.
.
.
به نظرتون اون صدای آشنای کی بودد؟
- ۳.۶k
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط