پارت

پارت ۱۱
خانم وکیل


خواست در جواب حرفم چیزی بگه که زنگ در به صدا درومد ، نگاهش رو ازم گرفت و به سمت در رفت و بازش کرد، چندتا از نیروهای پلیس اومده بودن ، باهاشون بالا رفتیم و براشون توضیح دادیم که چه اتفاقی افتاده کارآگاه هم گفت که برای احتیاط چندتا نیروی پلیس میزاره دم در خونم ، بلاخره کارشون تموم شده و رفتن



+برو خونت...دیر وقته


نگاهی بهم انداخت


_امشب پیشت میمو...


با زنگ خوردن گوشیش حرفش قطع شد ، هوفی کشیدو جوابش رو داد ، تا تماسش وصل شد صدای جیغ جیغویه سه نا بلند شد


,,عشقم معلوم هست کجایی ؟ امشب قرار بود بیای تا به دوستام معرفیت کنم ، نیومدی آبروم رفت


_یه کاری برام پیش اومد نتونستم بیام


با اینکه سه نا وقتی من هنوز زن هیونجین بودم هر دقیقه چه روز چه شب بهش زنگ میزد و هربار به یه بهونه ای ازم می‌گرفتش من امشب بخاطر اون که حالا نامزد هیون بود با اینکه اصلا چیزی رو رسمی نکرده بودن ، دلم نمیخواست بهم نزدیک بشه ،اما حالا دلم میخواد یه کرمی بریزم ،نه؟ بد نمیشه که ،توی چهارسال زندگی مشترکمون هر ثانیه من رو ازارم میداد یه بارم من آزارش بدم چی میشه مگه ؟ توی آشپزخونه رفتم و خودمو به ندونستن اینکه داره با تلفن حرف میزنه زدم و درحالی که داشتم با دستمال اپن رو تمیز میکردم با صدای بلندی گفتم


+هیونجین؟ تو کسیو سراغ داری بگی بیاد شیشه یا اتاق خوابو عوض کنه ؟

جواب نداد ، اصلا انگار خشکش زد ، برگشت بهم نگاه کرد که ببینه چیکار میکنم که منم خودم رو مشغول نشون دادم تا فکر نکنه بخاطر سه نا صدامو انداختم پشت سرم

+نگفتی سراغ داری یان...


مثلاً که انگار تازه دیدم داره حرف میزنه اخمی به صورتم نشوندم و حرفم رو قطع کردم

+داشتی با تلفن حرف میزدی؟