برایش نوشتم

برایش نوشتم:
" زیر نور این آباژور
در ازدحام این قرص خواب های لعنتی
جایی در وسعت سرد این تختخواب
شب بخیر هایت گم شده است "
برایم نوشت:
" بخواب
عادت به هیچ چیز صلاح نیست "
و این منطقی ترین لالاییِ نیمه شب های من شد...

| پریسا زابلی پور
دیدگاه ها (۴)

.شب‌ از آن نیستـــ ,,ڪہ تاریڪے مطلـــق ، بہ شبـــ استــــ ،،...

زنده بودن به من نیامده استاز وقتی رفته‌ای دارم تکه‌های بودنم...

شاید برای یکبار هم که شده باید این حس را تجربه کنیاینکه برای...

می دانی قشنگیِ عشق به دست نیافتنی بودنش است.اینکه در ذهنت مع...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط