روزیزیبایی وزشتی درساحل دریا به هم رسیدند وهر یک از دی
روزی«زیبایی و«زشتی» درساحل دریا به هم رسیدند وهر یک از دیگری پرسید:«میتوانی شنا کنی؟»
سپس هر دو لباسهایشان را کندند وخود را در امواج دریا رها کردند. اندکی بعد«زشتی»از آب بیرون آمد و جامه ی «زیبایی«را به تن کرد و به راهش ادامه داد.«زیبایی نیز به ساحل بازگشت و لباسهایش رانیافت و از اینکه برهنه بود شرمگین شد.پس ناگریز جامه ی «زشتی»را در بر کرد و به راه افتاد .
از ان روز تاکنون مرادن و زنان هر گاه به هم میرسند در شناخت یک دیگر دچار اشتباه میشوند.البته هنوز هم کسانی هستند که وقتی به چهره ی زیبایی خیره میشوندبر خلاف لباسی که بر تن دارداو را میشناسند وهرگاه به چهره ی زشتی مینگرند او را تشخیص میدهند و لباس های زیبایش انها را دچار اشتباه نمیکند.
سپس هر دو لباسهایشان را کندند وخود را در امواج دریا رها کردند. اندکی بعد«زشتی»از آب بیرون آمد و جامه ی «زیبایی«را به تن کرد و به راهش ادامه داد.«زیبایی نیز به ساحل بازگشت و لباسهایش رانیافت و از اینکه برهنه بود شرمگین شد.پس ناگریز جامه ی «زشتی»را در بر کرد و به راه افتاد .
از ان روز تاکنون مرادن و زنان هر گاه به هم میرسند در شناخت یک دیگر دچار اشتباه میشوند.البته هنوز هم کسانی هستند که وقتی به چهره ی زیبایی خیره میشوندبر خلاف لباسی که بر تن دارداو را میشناسند وهرگاه به چهره ی زشتی مینگرند او را تشخیص میدهند و لباس های زیبایش انها را دچار اشتباه نمیکند.
- ۴۳۳
- ۱۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط