روز می رسد ه پشیمان می شو

روزے می رسد ڪه پشیمان می شوے...
از دوست داشتن یڪ طرفه !
از این حسِ تلخ تنهایی...
از پرسه زدن ...
در خیابانِ یڪ طرفه ی خاطرات...
از اصرار بیهوده باهم یڪی شدن ...
روزے می رسد ڪه دلت ...
براے خودت تنگ می شود...
براے غرورت ....
و حس مهربانیت...
براے لبخندت ...
و چشمانِ بدون اشڪت...
روزے می رسد ڪه سیر می شوے...
ڪوله بار اندوهت را برمی دارے...
و ترڪ می ڪنی ...
این رابطه ی یخ زده ی تنها را ...
دیدگاه ها (۱)

زن هاهمیشه نگران چیزهایی هستندکه مردان فراموش میکنندو مردانه...

تو را با تپش هاے قلبم سرودم !به این واژه ها ، احتیاجے ندیدم

سر به رویِ بالشِ خیالت میگذارمتا شایدامشب را با پناهگاهِ آغو...

من دیگه حتی خودمم حالِ روحی خودمو درک نمیکنم !

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط