یک سینه پر از قصه ی هجر است ولیکن

یک سینه پر از قصه ی هجر است ولیکن



از تنگدلی طاقت گفتار ندارم ...
دیدگاه ها (۵)

روزی گفتیم‎...فقط مرگ می تواند...ما را از یکدیگر جدا کند......

حرفها دارم ... !اما ... در سکوت رِکُورد همه را شکسته ام !°•°...

چه قدر حس زلالی ست شاعرت باشمشریک خلوت شب های خاطرت باشمچه ق...

اکنون که در دام دو ابرویت اسیرم کاری نکن از هجر چشمانت بمیرم...

من طاقت لگد کردن ی مورچه رو ندارم ولی وقتی اینها تکه تکه میش...

سلام زهرایی ترین گل نرگس،  مهدی جان یکی از همین روزهای سرد د...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط