در آینه تصویرت اگر تیره و تار است

در آینه تصویرت اگر تیره و تار است
در خویش نظر کن که پر از گرد و غبار است
راهی بگشاییم اگر در پی نوریم
یک خانه بی روزنه را نور چه کار است؟
دل را بتکانیم و بر آن عطر بپاشیم
هر کنج دلی خوب ترین جای قرار است
یک چند اگر گریه سپس خنده بر آریم
خورشید امیری ست که بر ابر سوار است
فرصت گذران است و دمی منتظرت نیست
او می رود و می رود و مثل قطار است
لب را به لبش دوز و در آغوش کش او را
ساحل به تماشا شد و عمری به کنار است
هرگاه کسی دل به دل عشق سپرده
حالش متحول شد و آنگاه بهار است
دیدگاه ها (۱۳)

تو سهم منی، سهم منی، سهم دل منای عطر تو آمیخته با آب و گل من...

گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟راستش زور منِ خسته به طو...

نبودت را دو چشمم کرده قاب آهسته آهستهفتاده از رخ ماهت نقاب آ...

کار او اخم و منم شیفته ی اطوارشکاش می شد گرهی باز کنم از کار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط