پارت

#پارت_90
آقای مافیا🎲♟

کل راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد
از قیافه رادمان معلوم بود که خیلی منتظره تا من یه حرفی بزنم و قضیه رو بهش بگم

آخرش طاقت نیاورد و گفت:

+ آفاق دهن باز کن بگو چی شده

_ نه دیگه وقتی رسیدیم خونه بهت میگم

+ پفففففف....

_خیلی خوب بابا تو هم چقدر عجولی...

با این حرفم سریع ترمز زد و وایساد
جیغ خفیفی کشیدم و با عصبانیت بهش گفتم:

_ آخه مرتیکه شتر قبلش نباید اطلاع بدی من نمی‌دونم تو سامیار چتونه کلاً امروز قصد جون منو دارین

- توضیح... سریع

+ چون خواهر گلیم بهت نمیگم

_ آفاق

+ آفاق و زهر مار
مفت برا کسی کار نمیکنم

در همین حین کارتشو از جیبش بیرون آورد و گفت

+ بگیر و زر بزن

با لبخند شیطانی کارتون ازش گرفتم و گفتم

_ خب...
حالا خوب شد

عکس‌ها رو از توی کیفم درآوردم و نشونش دادم با دیدن عکس‌ها لبخندی زد و گفت

_ به به... به به

به در ماشین تکیه دادم و با لبخند شیطانی نگاش کردم گفتم

_ خوشت اومد اجیت گنگش بالاس

پوزخندی زد و گفت

اگه سامیار نبود دیگه هیچ گ.. هی نمیتونستی بخوری ولی ممنون#رمان
#عاشقانه
#فالو
#حمایت
#مافیایی
#مافیا
#اصمات
دیدگاه ها (۶)

رفتم داخل اتاق و خوابیدم تا خواستم چشامو رو هم بزار یهو صدای...

پارت بعدی پیوییییییی

رفتم پایین تا یکم اب بخورم دیدم خاله مرضیه روی کاناپه نشسته ...

کوثر از پشت در صدای خاله مرضیه میومد اشکام رو پاک کردم و درو...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

فرار من

وانشات گوجو//پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط