وبعدازرفتنت

وبعدازرفتنت
شبی ازپشت یک تنهایی نمناک و بارانی تورابالهجه ی گلهای نیلوفرصداکردم
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعاکردم
پس از یک جستجوی نقره ای درکوچه های آب احساس
تورا ازبین گلهایی که درتنهاییم رویید''''باحسرت جداکردم
وتودرپاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:دلم حیران وسرگردان چشمانیست رویایی
ومن تنهابرای زیبایی آن چشم''''تورا دردشتی ازتنهایی وحسرت رهاکردم...همین بودآخرین حرفت
ومن بعدازعبورتلخ وغمگینت''''حریم چشمهایم رابروی اشکی ازجنس غروب ساکت و نارنجی خورشیدواکردم...
نمیدانم چرارفتی!
نمیدانم شایدخطاکردم وتورفتی
بی آنکه غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا''''تاکی''''برای چه!
ولی رفتی وبعدازرفتنت باران چه معصومانه بارید
وبعدازرفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
وبعدازرفتنت دلم بی نوازش درغمی خواکستری گم شد
وگنجشکی که هرروزازکنارپنجره بامهربانی دانه برمیداشت''''تمام بالهایش غرق دراندوه غربت شد
وبعدازرفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
وبعدازرفتنت انگارکسی حس کرد که من بی تو هزاران باردرهرلحظه خواهم مرد
کسی حس کردکه من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
وبعدازرفتنت دریا چه بغضی کرد!
کسی فهمیدتونام مرا ازیادخواهی برد
ومن باآنکه میدانم توهرگزیادمن را باعبورخود نخواهی برد...
هنوزآشفته ی چشمان زیبای توام برگـــــــــــرد...
دیدگاه ها (۱)

بی من اگر آرامــــــــی ،،،من نمیخواهم کنارم باشـــــی . . ....

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ ﭼﯿﺴﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﻡﺟﺎﺭﯾﺴﺖﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ...

ﺷﺐ ﺁﻏﺎﺯ ﻫﺠﺮﺕ ﺗﻮﺷﺐ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺷﮑﺴﺘﻨم ﺑﻮﺩﺷﺐ ﺑﯽ ﺭﺣﻢﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺷﺐ ﺍﺯ ﭘﺎ ...

دل شکستن و خیانت وقتی میری حواست و جمع کن یک ذره از غرورت و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط