عشق خونین

《عشق خونین 》
پارت ۳۵

مردمک چشم هایش به جاده دوخته بود و در اعماق افکارش رفته بود
ات .. باید اون دروازه را پیدا کنم هر جور شده باید خسته شدم دیگه واقعا خسته شدم نمی‌فهمم که چیکار کنم خدا یا راهی نشونم بده
_____________________

جیمین وقتی بیدار شد بعد از دوش و لباس پوشیدن اش سمته اتاق ات رفت تقی به به زد ولی هیچ صدایی نشنید بازم تقی به در زد و هیچ صدایی نشنید پس آروم وارد اتاق شد و با تخت مرتب مواجه شد
جیمین ... انگار امروز زود تر رفته
از اتاق خارج شد و سمته اتاق سالن رفت اجوما را که مشغول چیدن میز بود
جیمین : خاله .. ات امروز زود رفته
اجوما : بله پسرم خیلی زود رفته من خواب بودم
جیمین : باشه ممنون
جیمین سمته پنچره سالن رفت و جلوش ایستاد خیلی نگران اون دختر بود ... سمته اتاق ش رفت و گوشی را برداشت فقد یه شماره توش بود پس اون شماره رو گرفت بعد از سه بوق صدا زیبا اون دختر به گوشش خورد لبخندی زد و گفت
جیمین : زود رفتی ...
ات : آره عزیزم امروز کار داشتم
جیمین : بازم اون در
ات : آره جیمین ...
جیمین چشم هایش را بست و لب پایینش رو گاز گرفت
جیمین : اگه من پیداش کنم چی
ات : چی واقعا جیمین جان
جیمین : آره
ات : صبحونه خودت رو بخور منم میام دنبالت باشه
جیمین : باشه ات
ات : خیلی ازت ممنونم اونی بشه قربونت
همین حرف باعث شد که جیمین کمی اخم کنه و زود تماس رو قط کرد
و گوشی رو پرت کرد رو تخت و خودش با کلافه گی رو تخت نشست
جیمین ... چرا بهم میگی اونی قربونت بشه اوف آخه دوست ندارم بهم اینجوری بگه کاش از اون پسره بپرسم اسمش چی بود ..... آهان تهیونگ
کارت رو از تو جیب اش بیرون کشید و بهش خیره شد گوشی را برداشت و شماره تهیونگ را گرفت .... بعد از اول بوق صدا بم تهیونگ به گوشش خورد
تهیونگ : الو مزاحمی قط کن
جیمین : نه منم جیمین یادت میاد
تهیونگ : آهان سلام چطوری مطوری خوبی
جیمین: آره خوبم راستش میشه ازت سوال بپرسم
تهیونگ : پس یه دختر وسطه بگو بگو به گوشم
جیمین : اممم یکی بهم میگه "اونی بشه قربونت" من خوشم نمیاد چرا
تهیونگ لیوان قهوه را بالا کشید و بعدش گفت
تهیونگ: خب تو وقتی با اون حرف میزنی قلبت تند تند میزنه
جیمین : آره از کجا میدونی
تهیونگ : ....
دیدگاه ها (۴)

《 عشق خونین 》پارت ۳۶تهیونگ : خوب گوش بده چی میگیم ببیم تو قل...

《عشق خونین 》پارت ۳۷ات : از شهر میریم بیرون و اولین جنگل می‌ر...

《عشق خونین 》پارت ۳۴ چی سوی جانگ رفته ... کی رو با خودت بردی ...

《عشق خونین 》پارت ۳۳جیمین : چرا خیلی از دستت ناراحت شد اخه چر...

ادامه پارت قبل لبخند پنهانی زد اون عاشق آسمون بود اما خیلی ز...

خون آشام من My vampire 🦇 part16 ات. نه جیمین پس جمع نمیکنی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط