زیباترینعشق

#زیباترین_عشق
#پارت_62

دکتر _پیم دادم بیاد
ارسلان _اوکی اومدم
سوار ماشین شدمو گازو گرفتم دیشب
مسیرو دیده بودم یاد گرفته بودم
رسیدم
سلام دکتر
دکتر _سلام بیا بریم اتاق
ارسلان _نه یه برم تو اتاق سر بزنم
دکتر _ بلا هنو هیچی نشده باشه بابا برو
ارسلان _دکتر ررر شما ک منو میشناسی
رفتم نشستم پیش تختش با وجودش آروم میشدم
نگاش میکردم یکم تکون خورد
دیانا _ ارسلان ارسلان
ارسلان _عه چرا منو صدا میزنه
یکم تکون خورد عرق کرده بود ارسلان ارسلان می‌کرد نمیدونم چرا یه جور شدم خواستم بیدارش کنم یهو صدای
نوار قلبش در اومد عهه عه این چرا اینطوری میکنه دکتر دکتر رر دکتررررر
کجایی بیا اینجا
کجایی دکترر
دکتر _چی شده
Hemşireler, whoa, whoa, whoa, whoa, whoa
پرستارا
وای نه
Onu buradan çıkar.
ببریدش بیرون
ارسلان _ناخواسته گریم گرفت پرستارها اومدن منو انداختن بیرون زل زده بودم به شیشه با گریه اونم هی میگفت ارسلان ارسلان
دکنرو بهش شک میزدن
منم زار زار گریه میکردم
😨😨😭😭😭😭😭😭😨😨😨😨😨😨😨😨😨😭😭😭😭😭😭😭😩😩😩😩😩😩😩
بعد 5 مین دکترا ولش کردن من
گریم بند اومد دیدم دکترا سرشونو تکون میدن وای نه ینی ینی ینی 🤯🤯🤯🤯🤯🤯🤯


نه
نمیشه با بدو بدو رفتم سمتش
سمت درآ با داد میگفتم ولم کنید اونارو از خودم کندم سریع رفتم سمت تختش
دکترا میگفتن ولش کن اون دیگه رفت من با گریه داد ادامه میدادم دیانا بیدار شو بیدار شوووو دستامو قفل کردم و گذاشتم رو سینش و فشار دادم (ماساژ قلبی)
دونه دونه اشکام می‌ریخت رو دستاش
5 مین اینکارو کردم بیدار نشد که دیگه دستمو گذاشتم رو دستش با ناامیدی خودم حال خودمو درک نمیکردم
عههه دکتر دستش دستش تکون خورددد
تکونم خورد بخدا بخدا راس میگم راس میگم
Hemşireler uyandı._دکتر
پرستارها بیدار شد
دیدگاه ها (۰)

#زیباترین_عشق#پارت_6۳دکتر _برگشتنت برگشتتت🥺😀ارسلان _لبخند سر...

#زیباترین_عشق#پارت_6۴دکتر _نمیدونم با این حرفا حالت چطور بشه...

#زیباترین_عشق#پارت_6۱صبح 🧡ممد _یه تکونی به خودم دادم بلند شد...

#زیباترین_عشق#پارت_ ۶۰ممد _بیرون بودم رسیدم خونهدیانا دیانا ...

me: My many years of lovPart:⑥⑦ویو میونگبعد چند مین دکتر اوم...

ویو صبح ویو اتبیدار شدم دیدم تهیونگ سفت بغلم کردم لباش روی پ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط