اسکویید گیمعلی پارت
اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۶ )
بعد از آشنایی هردوشون رفتن ... من رفتم دنبالشون گمشون کردم و چون خجالتی بودم داد نزدم کجایی !
دوباره رفتم رو تختم نشستم 🛏️
املی : آه !
از بالا سرم یکی سرشو پایین کرد و گفت : سلام 😃
املی زهر ترک شد !
اون یک دختر مو کوتاه بود که شمارش ۰۲۷ بود ... 🙂
املی : چـ ... چی میخوای ؟
دختره : هیچی 😐 میخوای دوست شیم 🙃
املی : آ... آره ! ولم نمیکنی ؟
دختر : دوست ! اگه من دوستی داشتم الان اصلا اینجا نبودم 😂
املی : 😶
یکدفعه یه صدایی اومد و دیوار باز شد 🤓
چند نفر با ماسک بودن و لباس قرمز ...
ادامه دارد 👍🏻
بعد از آشنایی هردوشون رفتن ... من رفتم دنبالشون گمشون کردم و چون خجالتی بودم داد نزدم کجایی !
دوباره رفتم رو تختم نشستم 🛏️
املی : آه !
از بالا سرم یکی سرشو پایین کرد و گفت : سلام 😃
املی زهر ترک شد !
اون یک دختر مو کوتاه بود که شمارش ۰۲۷ بود ... 🙂
املی : چـ ... چی میخوای ؟
دختره : هیچی 😐 میخوای دوست شیم 🙃
املی : آ... آره ! ولم نمیکنی ؟
دختر : دوست ! اگه من دوستی داشتم الان اصلا اینجا نبودم 😂
املی : 😶
یکدفعه یه صدایی اومد و دیوار باز شد 🤓
چند نفر با ماسک بودن و لباس قرمز ...
ادامه دارد 👍🏻
- ۴.۱k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط